بازخوانی گفتگوی محمدعلی سپانلو با آگاتا کریستی

بازخوانی گفتگوی محمدعلی سپانلو با آگاتا کریستی

متن مصاحبه ای که محمد علی سپانلو 55 سال پیش با آگاتا کریستی – مشهورترین نویسنده مشهورترین و محبوب ترین رمان های جنایی و کارآگاه و نویسنده شخصیت هایی مانند هرکول پوآرو و خانم مارپل – در جریان سفر به تهران ، که در مجله فردوسی منتشر شد (و مورد استقبال قرار گرفت) که خواندید.

به گزارش دیباروز ، یادداشت مهرداد خدر در دوران ایران وی نوشت: “شش سال پیش ، در 11 مه 2015 ، شاعر و نویسنده محمد علی سپانلو درگذشت. در همان زمان ما یادداشتی با عنوان” سکوت شاعر شب مه در تهران “درباره او نوشتیم ، امسال ، به یاد سپانلو ، متن گفتگویی را که وی 55 سال پیش با آگاتا کریستی – مشهورترین رمان نویس و کارآگاه جنایی و خالق شخصیتهایی مانند هرکول پوآرو و خانم مارپل – در جریان سفر به تهران داشت نقل کردیم. در مجله فردوسی (با استقبال زیاد).

همانطور که علی دهباشی ، مدیر مسئول مجله بخارا ، چند سال پیش در “آگاتا کریستی نایت” گفت ، وی به دلیل علل باستان شناسی همسرش چندین بار (6 بار) به ایران سفر کرد و محمد علی سپانلو از این فرصت استفاده کرد کورد و آگاتا در سال 1345 با او صحبت کردند ، کورد و آگاتا اعتراف کردند وقتی کریستی فهمید شخصی که من ملاقات کردم از یک روزنامه نگار ، نویسنده ، شاعر و وکیل مشهور دور است ، بعداً او با محبت گفتگو را روایت کرد.

محمد علی سپانلو شاعر دروغ پردازی نبود و همچنین از قدم زدن در دنیای شعر و داستان راضی نبود و همچنین به حقایق ، روزنامه نگاری و سیاست می پرداخت و این مصاحبه جنبه های دیگری از شخصیت وی را نشان می دهد و بسیار خواندنی است. حداقل ، اگر اسپانلو را نمی شناختید ، از این به بعد ، هر وقت کتاب آگاتا کریستی را می خوانید یا فیلمی را بر اساس نوشته های او تماشا می کنید ، نام این شاعر اسپانلو به ذهن شما خطور می کند.

***

در تابستان سال 1345 ، آگاتا کریستی در ایران بود. من به دیدن او رفتم. محل ملاقات انجمن آثار باستانی انگلیس بود. آگاتا کریستی چاق ، متورم و پیر روی صندلی راحتی بود. شنیداری ، کند ، اما دلنشین – البته دلپذیر انگلیسی. با من روبرو شوید شما با دقت و شفافیت جهان زیرین به س myالات من گوش می دهید (از طریق مترجم) ، سپس او با لبخندی ماندگار به آنها پاسخ می دهید. تقریباً چیزی به جز چهره هوشیار ، چشمان غبارآلود و لبهای لاغر و سفت که تنها بقایای جوامع اشرافی در چمنزارهای کاخهای انگلیسی بود که بسیاری از کتابهایش در او بود ، تکان نمی خورد. فقط گاهی اوقات پاهای متورم خود را که به اندازه کافی کج شده بودند ، به آرامی تکان می داد. طراح جنایت ، یا پیرزن فلجی که تنها کسی بود که شاهد یک راز مرگبار بود …

آگاتا کریستی به همراه همسرش به ایران آمد. آگاتا در آن زمان 70 ساله بود و شوهرش 62 ساله بود. وی گفت این ششمین سفر وی به ایران است. همسرش در رشته باستان شناسی تحصیل می کرد و به تاریخ روابط باستان ایران با کشورهای غربی دسترسی داشت. همچنین گفته شد که آن زن برای حج به ایران آمده است (؟). ما در وسط مکالمه بودیم که شوهر گفت شانس ما تمام شده است ، زیرا زن ناراضی بود. با این حال ، این خلاصه چند دقیقه مکالمه با نویسنده “هرکول پوآرو” و “خانم مرمر” است ، صدایی که حتی در زمان حیات او از دنیای دیگری آمده است. آگاتا کریستی چند روز پیش در 85 سالگی درگذشت.

چند سال است که شما کتاب می نویسید و چند کتاب کارآگاهی تاکنون نوشتید؟

پاسخ به این س questionال برای من دشوار است. چون من همیشه در زمینه نوشتن بوده ام. من بیش از 50 سال است که کتابهای کارآگاهی می نویسم. او همچنین داستان ها و نمایشنامه های بسیاری نیز نوشته است. می توانم بگویم که مجموع نمونه کارهای من بیش از هفتاد نفر است.

جدا از خود ، آیا شما نویسنده زن جنایتکار دیگری را در قدرت برابر خود می شناسید؟

پاسخ به این نیز دشوار است. می دانید ، من اولین زنی بودم که شروع به نوشتن یک رمان جنایی کردم ، و سپس سبک خودم را توسعه دادم. در میان نویسندگان زن ، من نویسنده جنایی را می شناسم به نام دورا چیلس که چیزهای زیادی با من دارد و کتاب های خوبی نوشته است.

نظر شما درباره نوع رمانی که فرانسوی ها “ادبیات سیاه” می نامند و در یک زمینه جنایی به مسائل اجتماعی می پردازد ، چه نظری دارید؟

متأسفانه ، من اطلاعات زیادی در مورد این نوع ندارم. البته کتابهای من با عنوان مجموعه سیاه در فرانسه منتشر می شود.

من کتاب های شما را در رمان های کارآگاهی به نام رمان های “مشکل” یا “رمز و راز” قرار خواهم داد. در اینجا یک مورد اصلی وجود دارد که خواننده کتاب همراه با کارآگاه داستان را مرحله به مرحله تحلیل می کند. یعنی خواننده با محقق در کشف رمز و راز مشارکت می کند. آیا می توانیم جای نویسندگانی مانند کانن دویل ، خالق شرلوک هلمز و موریس لبلانک ، خالق آرسن لوپن را دنبال کنیم؟ به طور کلی ، می توانید سبک و روش کار خود را توضیح دهید؟

من از بیست و یک سالگی نوشتن را شروع کردم و اکنون هفتاد و پنج سال دارم. من modus operandi خود را “کارآگاه” می نامم. این سبک به تدریج اشکال و عناصر مستقلی به خود گرفت و به نام من به مکتبی تبدیل شد. نویسندگانی که من به آنها اشاره کردم البته بی ادب بودند.

دسته ای از داستان های پلیسی آمریکایی وجود دارد که اکنون می توانیم آنها را رمان های پلیسی محبوب معرفی کنیم. در این روایت ها جنبه های وحشیانه و فاجعه بار ارائه شده است. در واقع ، خشونت و تحرک مهمتر از معما هستند و این خیلی پیچیده نیست. از میان نویسندگان این گروه می توانم “جیمز هادلی چیس” یا “پیتر چنی” یا حتی “ایان فلمینگ” را صدا کنم. در مورد آنها چه می گویید؟

من از کار این نویسندگان لذت نمی برم. زیرا هیچ هیجان ، تعلیق و اضطرابی در کار آنها وجود ندارد. آنها اجازه نمی دهند خواننده مدت زیادی منتظر نتیجه داستان بماند ، زیرا هیچ مشکلی را از آن پنهان نمی کنند. با این حال ، در میان این گروه از نویسندگان ، ارل استنلی گاردنر آن را دوست داشت. همان شخصی که شخصیت پری میسون را خلق کرده است. یک زن آمریکایی وجود دارد که کارش را خیلی دوست دارد و فکر می کنم او یکی از بهترین نویسندگان تحقیق در چند سال گذشته است. نام او الیزابت لیدی است و قبل از مرگش دوازده کتاب درباره کارآگاه و جنایت نوشت.

نظر شما درباره این نویسندگان که علاوه بر برانگیختن تردیدها و ترس ها ، ایده های فلسفی و عرفانی را نیز در داستان های خود گنجانده اند ، چیست؟ به عنوان مثال ، نویسنده هموطن شما گراهام گرین؟

گراهام گرین نویسنده خوبی است ، اما نمی توانیم اثر او را داستان پلیسی بنامیم. زیرا بسیاری از قراردادهای مربوط به دفتر پلیس رعایت نشده است. عرفانی هم نیست. با این حال ، یک احساس مذهبی شدید در آنها وجود دارد. البته همانطور که گفتم من او را یکی از بزرگترین نویسندگان امروز می دانم.

آیا شما پیامی را در کتابهای خود حمل می کنید ، آیا معمولاً خواننده چیزی می داند؟

منظورم این است که بیش از هر چیز ، نوشتن یک داستان کارآگاهی برای سرگرمی خواننده و سپس ساختن جهانی خوب و عاری از گناه است. شما می دانید که در دوران باستان ، اخلاق گرایان تمام اقدامات خود را با از بین بردن ظالم و از بین بردن ظلم پایان می دادند. از این نظر ، من هم اخلاقی هستم. پیام داستان های من این است که بالاخره پاکی و بی گناهی بر جنایت و گناه غلبه می کند. من این را برای خوانندگانم می دانم.

بنابراین فکر نمی کنید که این اثر باید چهره واقعی جامعه را نشان دهد؟

چگونه کتاب های من نمی توانند تصویری واقعی از جامعه باشند؟ جامعه پر از جرم و فساد است ، و من این جنبه از جامعه را در کار خود نشان می دهم.

برخی از کتابهای شما به فارسی ترجمه شده است. ما همچنین برخی از فیلم های مربوط به آثار شما و همچنین برخی نمایشنامه های کتاب های شما را که در اینجا به نمایش درآمده است ، دیده ایم. خواننده و تماشاگر ایرانی در مورد شما کنجکاو است و شما را نسبتاً خوب می شناسد. شما پیامی برای این آشنایان ندارید؟

فکر نمی کنم ایرانی ها من را از روی فیلم های کار من به درستی بشناسند. چون هیچ کدام از این فیلم ها را دوست ندارم چون ذهنم را تحریف می کنند. البته ، من نمایشنامه های زیادی نوشتم ، اما تاکنون هیچ یک از آنها به درستی اجرا نشده است. همانطور که می بینید ، ایرانیان ، روس ها ، مصری ها و چند کشور دیگر به کپی رایت پیوسته اند و به نویسنده هیچ مبلغی پرداخت نمی کنند حقوق. پیام من به خوانندگان ایرانی این است که شما بهتر است به قرارداد بین المللی کپی رایت بپیوندید.

در این صورت ، با توزیع محدود کتاب های ما ، هیچ کتابی در اینجا ترجمه نخواهد شد.

بگذارید برای شما بگویم که چند سال پیش که به ایران آمدیم به اینجا رسیدیم ، دوستی به من گفت که کتاب من اینجا ترجمه شده است. وقتی خواستم ببینم این کدام کتاب است ، فهمیدم که به اسم من جعل شده است. شما می دانید که این یک جرم طبق قانون است …

من توضیح می دهم که در کشور ما ، جرایم دارای نقشه ، مانند صحنه های کتاب های شما ، نادر است. این تعداد جنایات در کشور ما است.

با این حال ، تا زمانی که چنین باشد ، هر دو ضرر خواهیم کرد. تقصیر شما این است که شما کارهای واقعی من را نمی خوانید و تقصیر من این است که حق من ضایع شده و نام من خراب شده است.

به عنوان آخرین سوال ، آیا می توانید شخصیت های اصلی آثار خود مانند هرکول پوآرو را توضیح دهید؟

هرکول پوآرو مدتها در کتاب های من بوده است و در طول جنگ جهانی اول من او را به عنوان یک پناهنده بلژیکی با داستان هایم آشنا کردم. در آن زمان ، من حتی فکر نمی کردم این شخصیت همچنان در کنار من بماند. اگرچه در همه کتابهای من وجود نداشت ، اما همراهی آشکار و پنهانی وی پنجاه سال به طول انجامید و او از صرف این همه وقت با من خسته شده بود.

متشکرم.

من هم از تو متشکرم. این یکی از جالب ترین گفتگوهایی بود که من تاکنون داشته ام.

انتهای پیام

دکمه بازگشت به بالا