اسرار مگو از قاتلان مشهور ایران
سیدمهدی صبری، روانپزشک قانونی که مهمترین پرونده های جنایی مانند «البجا» و «بابک خرمدین» را بررسی کرده است، از روش های تشخیص سلامت روان متهمان و فریب آنها به تجاوز می گوید.
به گزارش دیباروز، شهروند وی نوشت: پرونده جنایی با نظر روانپزشک قانونی تکمیل شده است. آیا او کسی است که تصمیم می گیرد متهم به قتل یک یا چند نفر از نظر روانی سالم باشد؟ آیا او روانی است؟ اختلال شخصیت دارد؟ آیا او دیوانه است یا در حالی که تحت تأثیر مواد مخدر بوده مرتکب جنایت شده است؟ مصادیق جنایی مانند قتل، تجاوز جنسی، آدم ربایی، سرقت مسلحانه یا به گفته پلیس جرایم درجه چهار یا بالاتر، مواردی هستند که در آنها روانپزشک قانونی موظف است شرایطی را که متهم در آن مرتکب جرمی فجیع شده است، تعیین کند. نمونه آن خانواده بابک خرمدین است که بازتاب زیادی در رسانه ها داشت. پدری با کمک مادر خانواده دو فرزندش را کشت. آخرین جنایت با پیدا شدن جسد تکه تکه شده پسرش بابک فاش می شود. اما نحوه قتل و تعداد جنایات از همان ابتدا سلامت روان والدین را زیر سوال برد. همه در مورد اختلالات شخصیت و مشکلات سلامت روان اظهار نظر کردند. اثرات اختلالات روانی برای متهمان و مجرمان قبلاً در بسیاری از موارد دیده شده است. حال سوال این است که تشخیص این اختلالات روانی بر عهده کیست.
سیدمهدی صبری، روانپزشک و عضو هیئت علمی سازمان پزشکی قانونی است. وی نزدیک به 23 سال است که در این زمینه فعالیت می کند و تا چندی پیش رئیس اداره معاینات روانشناسی این سازمان بود. او در تمام پرونده های جنایی بزرگ شرکت می کرد و به طور مستقیم و غیرمستقیم با متهم مصاحبه می کرد. او با تیمی چند نفره رسیدگی به سلامت روان متهمان را برعهده دارد و حالا در گفتگو با همشهری به تشریح روند بررسی سلامت روان متهمان و ترفندهای معافیت از مجازات و ترفندهای آنان می پردازد. حضور در دو پرونده مهم بابک خرمدین و بجا.
معیار تشخیص اختلالات روانی برای روانپزشکان قانونی در پرونده های جنایی چیست؟
اصول کار روانپزشک مبتنی بر مصاحبه است. توضیح اینکه چه چیزی برای یک متخصص در مصاحبه روانشناسی مهم است ممکن است چندان ساده نباشد. در ابتدا روانپزشک با مشاهده ظاهر و رفتار افراد به بررسی وضعیت او می پردازد که نوعی معاینه است. حالات و حالات صورت، حرکات یا لرزش دست ها، لباس هایی که می پوشند و هماهنگی آنها و یا برعکس، گیجی در ظاهر، حالات عاطفی و تظاهرات روی صورت و غیره را بررسی می کند. بخش اساسی مصاحبه با متهمان و مجرمان در این موارد، مشاهده رفتار و حرکات افراد است. ما حتی در این مصاحبه ها به زبان بدن هم توجه می کنیم. مثلاً فردی به جلو خم میشود یا روی صندلی تکیه میدهد، تماس چشمی دارد یا نه، همه به یک نقطه اشاره میکنند. نحوه پاسخگویی به سوالات و تاخیر در پاسخگویی، عدم ارتباط نامربوط و عمدی یا غیرعمد و … در این جلسات مصاحبه و امتحان مورد توجه قرار می گیرد. انرژی ای که روانپزشک برای تمرکز بر علائم لکه بینی در مصاحبه می گذارد کمتر از یک معاینه فیزیکی کامل نیست.
شاید یکی از اصلی ترین فشارها از این جنبه این باشد که تصمیم نهایی آن شخص یا تیم او می تواند ملاک تصمیم یا قضاوت در دادگاه باشد. این درسته؟
این درسته. ممکن است یک روانپزشک مطب در صورت اشتباهی مانند تجویز دارو غرامت دریافت کند، اما در پزشکی قانونی این موضوع متفاوت است. همیشه باید مراقب باشیم که حق هیچکس را به خاطر نظری که می دهیم ضایع نکنیم.
اما نکته ای که وجود دارد و بیشتر در پرونده های کیفری ظاهر می شود، موضوع تجاوز جنسی است. به این معنا که برخی با نشان دادن بیماری سعی در نادیده گرفتن مسئولیت جرم دارند.
بله، به همین دلیل است که یکی از موضوعات مهم در پزشکی قانونی، آموزش پزشکان و دستیاران جوانی است که در آینده به عنوان متخصص خدمت خواهند کرد. بسیاری از متهمان سعی دارند خود را بیمار روانی نشان دهند. در پزشکی قانونی، قلدری یکی از مشکلات اصلی پزشکان است. همانطور که یک فرد مثلاً می تواند ادعا کند سردرد یک هفته ای دارد، متهمی که قصد فریب دارد ممکن است ادعا کند که یک بیماری روانی دارد، مانند یک هفته افکار خودکشی یا توهم و غیره. اینها برخی از کارهایی است که ما سعی می کنیم درست یا غلط انجام دهیم.
آیا امکان تشخیص تخلف وجود دارد؟
پزشکان همیشه می دانند که چگونه دمانس را در جلسات آموزشی تشخیص دهند. ناهمگونی رفتار به ما کمک می کند واقعیت را کشف کنیم. بیشتر متهمان هنگام مراجعه به بازداشتگاه یا زندان، نحوه کلاهبرداری و فریب پزشکی قانونی را آموزش می بینند. به عنوان مثال، متهمان مشهور و حرفه ای که ادعا می کنند مصرف مواد مخدر دارند ممکن است به او آموزش دهند، او را گیج کنند یا فراموش کنند. حتی ممکن است رفتارهای خاصی را به او یاد بدهند، مثلاً به او توصیه کنند که «به دکتر خیره شود و مرتب دست بده و … برایت هم بنویسند که مریض هستی و مجازاتت کم می شود!» از سوی دیگر، هر چه افراد تحصیلات بیشتری داشته باشند، بیشتر مرتکب اشتباه می شوند. اکثر این افراد بداخلاق هستند و به راحتی قابل تشخیص هستند و برخی از آنها با وجود اینکه تمرین می کنند و آموزش دیده اند، باز هم جایی در مصاحبه دستشان کثیف می شود. البته طبق متون روانشناسی، کلاهبرداران حرفه ای در تاریخ بودند که توانستند دادگاه را برای مدت طولانی گمراه کنند و بعدها مشخص شد که آنها دروغ گفته اند.
آیا در ایران با چنین متهمان یا مجرمانی مواجه شده ایم که توانسته اند دادگاه را فریب دهند؟
مواردی داشتیم که متهمی به نظر بیمار روانی است. اگر در اولین مصاحبه تشخیص داده نشد یا مشکوک شد، ارزیابی های بعدی روانپزشکی انجام می شود یا پس از بستری شدن در بیمارستان روانی، مشخص می شود که او حالت تهوع دارد. مواردی وجود داشته که شخصی این کار را بسیار حرفه ای انجام داده است. اما در کل کمتر پیش می آید که در موارد مهم این اتفاق بیفتد و فرد با توسل به دروغ و بی تفاوتی از خود دور شود. ما عوامل زیادی برای تشخیص آنها داریم. یکی مرور تاریخچه روانشناختی فرد برای تشخیص دقیق است. موضوع دیگر در جرایم کیفری انگیزه است. آنچه فرد را به ارتکاب جرم برمی انگیزد در تشخیص اختلال روانی نقش دارد. انگیزه مادی و انگیزه درونی متفاوت است. حسادت، انتقام یا عصبانیت انگیزه های درونی هستند که می توانند دلایل فریبنده و غیر واقعی داشته باشند. انگیزه های درونی غیرواقعی اغلب ناشی از اختلالات روانی است.
مثلا در مورد پدر بابک خرمدین از این روش استفاده کردید؟
در این مورد، روانپزشک در اولین مصاحبه پیشنهاد بستری شدن در بیمارستان را برای ارزیابی بیشتر داد. یک مورد خاص و پیچیده بود. اغتشاشاتی به وجود آمد و از طرفی عمدا مرتکب جنایت شد. از نظر قانون اراده ای برای ارتکاب جرم نداشت اما رفتارش قابل بررسی و تحلیل روانی بود. در نتیجه او برای بررسی بیشتر در مورد انگیزه های رفتاری خود در بیمارستان روانی بستری شد.
آیا یک نوع جرم نیز می تواند نشان دهنده اختلال روانی باشد؟
قتل به هیچ وجه غیرانسانی نیست، اما برخی قتل ها برای جامعه اهمیت بیشتری دارد. مثل تربیت و کودک کشی. به نظر می رسد که همه قادر به انجام این کار نیستند. برخی از پرونده ها به دلیل نوع قتل عمد در حال بررسی است. هر چه جنایت غریبتر باشد توجه بیشتری به آن می شود. گاهی در این موارد موضوع پریشانی روانی مطرح می شود. اما مشکل اینجاست که داشتن اختلال روانی به معنای رفع مسئولیت کیفری نیست.
در مورد پرونده های قتل چطور؟
در این موارد همیشه معاینات روانی انجام می شود. این معمولاً در جرایم درجه چهار یا بالاتر مانند سرقت مسلحانه، آدم ربایی، تجاوز جنسی، قتل و غیره رخ می دهد. در موارد مهم ابتدا کمیته های سه یا پنج نفره شامل روانپزشک و پزشکی قانونی تشکیل می شود. گاهی پس از اعتراض کمیته های هفت تا نه نفری تشکیل می شود که ممکن است متخصص مغز و اعصاب، روانشناس کودک یا سالمند و حتی متخصص زنان باشد. معاینات اولیه معمولاً در مراکز معاینه پزشکی قانونی و در موارد اعتراض یا به تشخیص قاضی در کمیته های تخصصی انجام می شود. گاهی به دلایل امنیتی متهم را به مرکز یا کمیسیون نمی فرستند و باید به زندان یا فرماندهی انتظامی مراجعه کنیم.
در موضوع جدی بودن پرونده جنایی، در سال 1350 با پرونده جنایی موسوم به «بژ» مواجه شدیم که در آن به طرز بسیار عجیب و ظالمانه چندین جنایت علیه کودکان صورت گرفت. آیا البیجه تحت معاینه روانی نیز قرار گرفت؟
مورد بژ هم یک مورد خاص و تا حدی استثنا بود. در یک جلسه دو ساعته با دو نفر از کارشناسان مرکز معاینه، او را در زندان دیدم و با او مصاحبه کردم. البته سایر همکاران مراکز دیگر به صورت جداگانه آن را بررسی کردند و نتایج جلسات را گزارش کردند.
اما آیا بررسی اصلی را انجام دادید؟
نظر پزشکی قانونی معمولاً در اولویت دادگاه است. در بسیاری از مواردی که رسانه ای شده است، از منابع و مراکز دیگر تفسیر و تحلیل می شود، اما آنچه دادگاه بر آن استوار است، نظر پزشکی قانونی است.
در دیدار با بگی متوجه چه نکات و مزاحمت هایی شدید؟
بیجا به بیش از 20 کودک تجاوز کرد. جمجمه برخی را با آجر شکست و جسدشان را در کوره سوزاند. چگونه ممکن است شخصی به کودکی تجاوز کند و بکشد و فردای آن روز به سر کار برود یا در تشییع جنازه همان کودک شرکت کند و از خانواده او دلجویی کند؟ بدون مشکل روانی یا شخصی؟ وقتی بیگ را معاینه کردم، مدت زیادی از دستگیری او نگذشته بود و احتمالاً رسانه ها به بسیاری از پرونده ها نرسیدند. به نظر ما، Bige عدم توسعه شخصیت داشت. او در اثر بدرفتاری های دوران کودکی نسبت به دیگران احساس خشم و نفرت می کرد و مکانیسم های دفاعی روانی این خشم را درک می کرد. رفتار جنایتکارانه او نمادین بود. او در کودکی مورد آزار جنسی قرار گرفت و متجاوز به عنف همزمان می خواست او را با آجر بکشد، اما فرار کرد. بعداً بچه هایی را که به آنها تجاوز کرده بود با آجر کشت. انگار فکر می کرد این اتفاق باید برایش می افتاد. این یک پدیده روانشناختی شناخته شده است. بجا به جای تنبیه روانی خود، کسانی را که تجاوز کرده بود مجازات کرد. آنها را بکش تا احمق دیگری وجود نداشته باشد. این امر او را متقاعد کرد که به رفتار مجرمانه خود ادامه دهد. اما آیا پیج مسئول رفتارش نبود؟ بر اساس قانون، کسی که می داند مرتکب جرمی است و می تواند از آن جلوگیری کند، اما این کار را انجام ندهد، مسئول است. چه انگیزه های روانی داشته باشد چه نداشته باشد. قانون توجهی به این موضوع ندارد که چه انگیزه ای باعث ارتکاب جرم می شود. برای قانون مهم است که آیا شخص از رفتار مجرمانه خود آگاه است یا خیر.
آیا اکثر افرادی که با وجود اختلال روانی مرتکب جرم می شوند از رفتار خود آگاه هستند؟
این چیزی است که توضیح آن کمی دشوار است. اختلال روانی به معنای افزایش جرم نیست. این به معنای ناآگاهی از نتیجه رفتار نیست. در این صورت کلیه بیماران افسرده، وسواسی و مضطرب از مسئولیت کیفری معاف و مجازات خواهند شد. اما اینطور نیست. ما حدود 400 نوع اختلال روانی شناخته شده داریم. این اختلالات در حدود 20 درصد افراد آشکار و شناخته شده است. اما نمی توان گفت که اینها مرتکب جنایت هستند. وقتی شخصی مرتکب قتلی هولناک می شود، این اشتباه است که فرض کنیم حتماً دیوانه بوده است. بسیاری از قتل ها آگاهانه انجام می شود، اگرچه ممکن است انگیزه های بیمارگونه در فرد وجود داشته باشد، اما اغلب نه در حدی که بیمار روانی باشد. آشنایی با قانون مهم است. وقتی فردی پس از ارتکاب جرم عمداً سعی می کند اعمال خود را پنهان کند، به این معنی است که می داند خلاف قانون عمل کرده است. این قضیه در مورد خانواده بیجا، بابک خرمدین و خیلی موارد دیگر دیده شد. هیچ قتل خشن و غم انگیز و رفتار مجرمانه را نباید ناشی از اختلال روانی دانست.
در مورد بابک خرمدین هم تست ها را اجرا کردید؟
من او را در دو جلسه دیدم اما نمی خواهم این موضوع را رسانه ای کنم. تحلیل رفتار در این مورد نیاز به مجمع روانپزشکان، روانشناسان، جامعه شناسان و جرم شناسان دارد.
در این جلسات به چه نکاتی رسیدید؟
بررسی های روانشناختی مواردی از مشکلات خلقی و شخصیتی را نشان داد. عصبانیت این مرد عادی نبود. به گفته او رفتار پسرانش با اخلاق او مطابقت ندارد و شاید به همین دلیل تصمیم به کشتن آنها گرفته است. عصبانیت او فراتر از حد انتظار بود، اما در نهایت آشفتگی او به اندازه ای نبود که باعث شود او احساس بی مسئولیتی کند. او چندین قتل عمد و به قصد جنایت انجام داده و از آن زمان سعی کرده این موضوع را مخفی نگه دارد. به هر حال پدر بابک خرمدین قیم دم بود، هیچ دادستانی نداشت و تأثیر ویژگی های رفتاری و روانی او در عمل مجرمانه کاملاً مشهود بود. به همین دلیل، اگر او زنده می ماند، احتمالاً انتقام ممکن نبود.
سالانه چند مورد به شما ارجاع می شود؟
در 9 ماهه امسال 51 هزار و 960 پرونده برای بررسی به ما ارجاع شد که از این تعداد 18 هزار و 220 پرونده زن و 33 هزار و 740 مورد مرد بودند. ما اینجا 10 روانپزشک و 4 روانشناس داریم که هر کدام هر روز با 10 تا 15 پرونده کیفری و حقوقی سروکار دارند.
چه تعداد از این تست ها اختلال روانی متهم یا مجرم را تایید کرد؟
شاید کمتر از 20 درصد. در 80 تا 90 درصد موارد به این نتیجه می رسیم که فرد اختلال روانی ندارد و یا این اختلال در تخفیف حکم او تأثیری ندارد.
به طور کلی آیا اختلالات روانی بر جرم و جنایت تأثیر می گذارد؟
به جرأت می توانم بگویم که افزایش جرایم به ویژه جرایم خشن تنها در یک مورد افزایش چشمگیری داشته است و آن اختلال روان پریشی ناشی از مصرف داروهای محرک به ویژه شیشه است. در دو دهه گذشته، آنچه ما بیش از پیش شاهد آن بودیم، مواردی است که منجر به جنایات هولناکی مانند نوزادکشی، نوزادکشی، قتل خانگی و غیره شده است.
چه تعداد متهم یا مجرم به دلیل اختلالات روانی در بیمارستان های روانی بستری می شوند؟
تعداد زیادی از آنها وجود دارد. آخرین تحقیقی که خودم انجام دادم حدود پنج یا شش سال پیش بود که 130 نفر در بیمارستان روانی الرازی بستری شدند. این افراد به دستور قاضی به بیمارستان منتقل می شوند و باید تا زمان بهبودی و رفع خطر سوء استفاده مجدد در همان مرکز نگهداری شوند.
انتهای پیام