روزنامه کیلویی چند؟ – دیباروز
قسمت اول
هر یک از ما دقایق، گاهی ساعت ها یا حتی بیشتر در روز را در این حالت سپری می کنیم. گاهی از سر کسالت، گاهی بی وقت… و گاهی به دنبال موضوعی واقعا خاص است. راستش چقدر برای خواندن متون طولانی (تا 200-300 کلمه) وقت می گذارید؟ آیا خواندن اینفوگرافیک و اینفوگرافیک راحت تر نیست؟ تا به حال، وقتی چنین “راحتی” وجود دارد، چه کسی حوصله خواندن تحلیل های طولانی و مصاحبه های چند هزار کلمه ای را دارد؟ شانس او چقدر است؟
قسمت دوم
چند بار برای خرید آب معدنی، ته سیگار یا حتی یک شعله فندک به دکه های روزنامه فروشی مراجعه کرده اید؟ از کنارشون گذشتی؟ آنها بیشتر از “روزنامه” تنقلات می فروشند. انواع شکلات و کیک و آدامس چیده شده در ردیف بالا تمیز و رنگارنگ و براق! وقتی سر مبارک پایین می آید، روزنامه ها در ردیف پایین، احتمالاً روی زمین، چیده می شوند. مثل چند سال پیش نه بلند هستند و نه ضخیم. سال ها هم تبلیغات چند کیلویی همشهری و هم گردش مالی بالای ایران و جام جم همه از دست رفت. نوجوانان آشفته از مجلاتی مانند لوستر و دوچرخه بزرگ شدند. شاید اگر چشمتان به «دیدگاه ایرانی» افتاد، درودی دلتان بر آن همراه فقید بفرستید و بگویید: «لطف الله میثمی هنوز هم این مجله را منتشر می کند؟» در آخر به لایه نازک غبار روی چاپ ها نگاه کنید و آه بکشید و انشاءالله به زندگی خود ادامه دهید.
قسمت سوم
فیلمها و سریالهای تاریخی به نمایندگی از ایران در دهههای 1930 و 1930، از «کیف انگلیسی» تا شهرزاده یا نمونههای مشابه خارجی که دهههای 1970 و 1980 را به تصویر میکشند. آنها اغلب مکانی در خیابان های اصلی شهر دارند که در آن کودک یا مرد جوانی فریاد می زند “روزنامه، روزنامه، آخرین اخبار روز…” و سپس شاید داستانی مانند آنچه در صفحات یا صفحه است بخوانند. ، بسته به موضوع سناریو، تیترهای انتخابات سیاسی را با صدای بلند بخوانید. تصویری که هیچ ربطی به فضای جامعه امروزی ندارد، جایی که اکثر رهگذرانی که چشم از صفحه موبایل خود بر نمی دارند یا به پادکست یا آهنگی که با هدفون گوش می دهند توجه نمی کنند، ناگهان ماشین ها با صدای بلند می پرند! هرگز وقتی دکه های روزنامه فروشی کثیف هستند، کی ممکن است در خیابان فریاد بزند “روزنامه”، “روزنامه”!!
قسمت چهارم
اغلب در حالی که روی مبل دراز کشیده اید و صفحات اینستاگرام یا پیام های خود را در واتس اپ و تلگرام چک می کنید، به تلویزیون گوش می دهید و سر مبارک را با صدای گوینده ای که تیتر روز را می خواند بچرخانید، ببینید چه می گوید؟ مثلاً اخیراً با شنیدن خبر اتوبوس رویایی یا آخرین اظهارات خانواده های قربانیان پرواز 752 در مورد محاکمه آنها یا … چه باور کنید یا نه منبع اصلی این خبر روزنامه ها بود که از البته پس از انتشار این مطلب در نسخه الکترونیکی آن به مهمترین خبر امروز تبدیل شد و این رسوخ رسانه های مکتوب در عصر دیجیتال است! همان چیزی که نسخه مکتوب گاردین انگلیسی را از عصر استیم یعنی 200 سال بعد زنده نگه داشته است. روزنامه ای که شاهد انقلاب صنعتی چهارم، دو جنگ جهانی، ظهور و سقوط بریتانیا و… بود و با وجود محدودیت های تاج و کمبود کاغذ همچنان در حال انتشار است.
سال گذشته سردبیر روزنامه درباره اسرار گاردین صحبت کرد. توسعه ایده ها نه تنها برای انتقاد از وضعیت موجود بلکه برای کمک به بهبود جهان همیشه در دستور کار این روزنامه است. او آماده است تا صدای همه را به گوش همه برساند، گزارشی غنی و پربار ارائه دهد و وظیفه اصلی او کشف حقیقت، ایستادگی در برابر صاحبان قدرت و روایت تأثیرات تصمیمات قدرتمند بر زندگی مردم است. به همین دلیل است که گاردین با خوانندگانش همکاری می کند تا تأثیرگذارتر باشد و خوانندگانش نیز در این امر مشارکت بیشتری دارند. گاردین نمونه موفقی است که ثابت می کند با وجود تنوع رسانه های مدرن، کمبود وقت خوانندگان و تغییر ذائقه عمومی، همچنان می تواند خوانندگانی پیدا کند و بدرخشد.
قسمت پایانی
باور کنید یا نه، انتظار نداشتم آخر این متن را بخوانید! به شما تبریک می گویم، شما یکی از صبورترین افراد این سن هستید و من یکی از خوشحال ترین روزنامه نگارانی هستم که توانستم انتهای یادداشت را مورد توجه شما قرار دهم. بسیار از شما متشکرم.