زکریای رازی؛ حکیم تجربهگرا – دیباروز
شرایطی که بر اساس آن نیروهای گرایش ها و گرایش های مختلف مادی و معنوی تثبیت نمی شوند تا یکی به نفع دیگری از میدان خارج شود و هیچ شانسی برای ظهور نداشته باشد. از قرن سوم تا قرن پنجم هجری قمری به نوعی شاهد چنین شرایطی در تمدن اسلامی بود و همین ویژگی باعث ظهور اندیشمندان و حکما شد و در قرون بعدی تمدن اسلامی آثار زیادی نیافتیم. نقش ایرانیان در تحولات این دوره که برخی آن را «عصر طلایی» نامیده اند، غیرقابل انکار است و نشان دادن این واقعیت بدون افتادن در دام نوعی تفکر قومی-ایدئولوژیک چندان دشوار به نظر نمی رسد. بررسی اجمالی فهرست بزرگان علم و معارف در این دوره نشان می دهد که نقش حکما و علمای ایرانی در ایجاد تحولات فکری و فرهنگی این عصر اساسی و محوری بوده است. با این حال، فراهم کردن زمینه های تاریخی و اجتماعی لازم را می توان به ظهور اسلام که عاملان این تحول تاریخی بود، بدون آگاهی «لزوم» از حوادث آینده ناشی از گسترش و رواج این دین نوظهور نسبت داد. تقابل فرهنگ ها و تمدن های مختلف آن عصر. فرهنگها و تمدنهایی که برخی از آنها پیشرفتهترین و پیشرفتهترین آنها به حساب میآمدند.
از برجسته ترین این حکیم و علما حکیم ابوبکر محمد بن زکریای رازی متولد سال 251 هجری قمری است. او طبیب برجسته، دانشمند طبیعی عالی رتبه و از نخستین عالمان علم و فیلسوف و نظریه پرداز بزرگ بود. او را جالینوس مشرق و طبیب مسلمانان می نامیدند. زکریای رازی نیز بزرگترین پزشک تمدن اسلامی است، از این رو یکی از القاب او «دکتر مرستانی» است. رازی به دلیل درک مقوله علم و دایره نیروهای فکری بشری، حتی در آغاز دوران طلایی تمدن ایرانی-اسلامی، نمونه بی نظیری در میان معاصران خود است. روش تجربي و استقرايي وي به ويژه در زمينه طب و علوم طبيعي در تاريخ انديشه اسلامي ايراني استثنايي است و به گفته برخي از عارفان برجسته مي توان آن را با طرفداران رنسانس و انقلابي در اروپا تشبيه كرد. علوم پایه. رازی در زمینه طب، وابستگی مطلق به طب ارسطویی را که کاملاً مبتنی بر قیاس بود، نمی پذیرفت و معتقد بود که بدون برون یابی و وابستگی به تجربه، هیچکس نمی تواند در حوزه پزشکی قضاوت کند. رازی در این زمینه، یعنی تأکید شدید بر تخصص در پزشکی، پیروی از جالینوس بود. این تأکید بر تجربه گرایی که بعداً در میراث اندیشه اسلامی دیده نشد، حاصل تفاسیر دانشمندانی مانند رازی با حذف علل نهایی ارسطویی از چارچوب «طبیعت» (به استثنای یک مورد، یعنی انتزاعی) بود. ذهن ها و اولین محرک) در نوعی طبیعت مکانیکی است. تعابیری که بیشتر با ذائقه تجربه گرایان مانند فرانسیس بیکن سازگار بود تا سنت تفکر کلاسیک که عمدتاً مبتنی بر علل غایی ارسطو بود.
رازی در علم نجوم و ریاضیات نیز صاحب نظر بود و در کتابی که آثار استاد و پیشوای خود رازی را بازگو می کند از کتابی با عنوان فی الالهیه یاد می کند که رازی در آن کوشیده است. برای اثبات کروی بودن زمین . رساله دیگری که در زمینه ریاضیات و نجوم به او نسبت داده می شود، رساله ای است با عنوان «درباره ریختن برنج و میان نجوم به چرخش» (به دلیل قرار گرفتن زمین در مرکز کره به شکل مدور)، رساله ای است. اگرچه اثری از آن نیست، ادعای قبلی در مورد نوع تعقیب طالع بینی رازی را فاش می کند. ابوریحان بیرونی، متفکر و منجم برجسته ایرانی در قرن سوم هجری، نیز از آثار رازی در آثار خود بهره کامل برده و در جای جای آثار خود به آنها استناد کرده است.
رد کامل مابعدالطبیعه از سوی رازی در زمینه علوم و معارف طبیعی باعث شد که علم کیمیا با علومی مانند جابر بن حیان و تیمائوس، همراه افلاطون، بسیار متفاوت باشد. جابر تلاش کرد تا به تفاسیر «باطنی» و متافیزیکی از مواد و ترکیب آنها دست یابد و این البته نتیجه تعلق او به نحله اسماعیلیه و تفاسیر باطنی آنها بود. اما خاستگاه علم شیمی یا شیمی رازی نظریه اتمی او بود که او را به آزمایش های آزمایشگاهی سوق داد. تلاشی که می توان آن را حرکتی مقدماتی به سوی نظریه معاصر حرکت مولکولی در نظر گرفت. نظریه اتمی رازی مبتنی بر درک متضاد او از ماده یا جانور در تمدن اسلامی بود، جایی که ماده یا جانور به همراه زمان، مکان، روح و ماوراء این پنج را تشکیل میدادند. از نظر راز آفرینش از نیستی یا به قول فیلسوفان مسیحی قرون وسطی ex nihilo نمیتوانست عقلانی باشد، از این رو به پیروی از اکثر حکیمان یونانی، ماده باستانی تلقی میشد و همه اجسام معتقد بودند. از قطعات نورانی هیولایی تشکیل شده است.
رازی به دلیل رویکرد تجربی و مادی گرایانه اش به حوزه علوم طبیعی، در بیشتر حوزه های علمی زمان خود پیشرو بود. او رساله هایی در مورد آناتومی یا به تعبیر امروزی آناتومی نوشت و در مورد چگونگی کار اعضا، چگونگی تشکیل کبد، قلب، مفاصل، گوش ها، چشم ها، سر و موهای بدن و تکنیک های آناتومی بحث کرد. او حتی سعی کرد با آزمایشات خود ابزار آهنی برای درمان چشم اختراع کند.
الرازی مؤلف هفت اثر مستقل در زمینه فارماکولوژی بود. وی در این آثار به تشریح داروهای مختلف و نحوه ترکیب آنها پرداخته و در یکی از آنها به نام الابدال کوشیده است تا داروهای جایگزین موثر در طب، درمان و راه های استفاده از آنها را توضیح دهد.
از آنجایی که رازی صرفاً جمع آوری داده های تجربی به دلیل نوع نگرش او به علم اهمیت داشت، با وجود ارزش و منزلتی که حکیمان مشا برای علم یا کانی شناسی قائل بودند، رساله هایی در این زمینه نوشت. از نظر رازی، کانی شناسی مرحله ای ضروری در علم کیمیا به شمار می رفت و علاقه او به آن به دلیل ورود او به علم شیمی یا شیمی بود. علاوه بر این، برخی از تزهای رازی مانند بحث سنگ یا خاک بودن زمین را می توان در زمره تحقیقات زمین شناسی وی قرار داد.
رازی تحت تأثیر رساله مهم بقراط در هواشناسی که به کمک حنین بن اسحاق از یونانی به عربی ترجمه شد، حدود هفت رساله در هواشناسی یا هواشناسی نوشت که در آنها به بررسی خواص جو برای فصول مختلف پرداخته و پاسخ داده است. اختلافات سایر محققان به ویژه در موضوعات مرتبط با هواشناسی برشت.
رازی با توجه به دغدغه اولیه خود که پزشکی و درمان بیماری های مختلف است، سعی کرد با پیوند دادن بعد پزشکی با بعد جسمانی، فصلی را بگشاید که بتوان آن را اپتیک پزشکی نامید. در الحاوی به شرح چشم و عملکرد هر یک از اجزای آن از این نظر پرداخته و در سه رساله مستقل دیگر به تحقیق در کیفیت و روش بینایی و نقش نور در آن پرداخته است.
در واقع می توان ابوبکر رازی را مهم ترین حکیم و فیلسوف یونانی دوران اسلامی دانست. علیرغم منحصر به فرد بودن رازی و تأکید او بر استقلال، او هرگز در نظر خود متوقف نشد و همواره دیدگاهی انتقادی نسبت به عبارات قابل انتقال داشت، نگرشی که ناشی از تأکید او بر تفکر و استدلال «عقلانی» است. به عنوان میراث مشترک و مشترک همه انسان ها منتشر شد. روحیه انتقادی او در سخنان مخالفان رازی نیز نمود پیدا کرد و ناصر خسرو در کتاب زاد المسافر او را فردی مخالف با سخنان خردمندان توصیف کرد و جز اظهار نظر چنین قصدی نداشت. خرد و تیزبینی خود را نشان دهد. تصورش کن. به هر حال، رویکرد خاص رازی به عقل و علم که حتی در آن دوره طلایی نیز به نوعی منحصر به فرد به نظر می رسید، علیرغم تأثیر فراوان بر حکیمان بعدی، در طول تمدن اسلامی با مخالفت های شدیدی مواجه شد. تضادهایی که ناشی از پارادایم غالب شناخت علمی و فلسفی تمدن اسلامی است. الگویی باید با مبانی اسلام وحیانی تطبیق داده شود و از این جهت تفاوتی بین علوم طبیعی و فلسفی وجود ندارد. زکریای رازی در سیر و سلوک علمی خود، بر خلاف بسیاری از معاصران خود مانند ابوحاتم رازی که خود را در ارتباط با دفاع نظری یک نظام عقیدتی خاص می دید، تحت تأثیر اساتیدی چون ابوزید بلخی و ایرانشهری قرار داشت. ، که هر دو مورد توجه قرار گرفتند. برای همنشینی با وحشی ها یا ماتریالیست های کلاسیک، سعی کنید در دام تعصب و لجاجت قرار نگیرید و این روحیه روحیه ای است که می توان آن را با شعار طرفداران علم جدید که بر لزوم تشخیص واقعیت از ارزش تاکید دارند، مقایسه کرد. به عنوان معیاری برای داده های علمی در واقع، درک رازی از «واقعیت»، به ویژه در تأملات و تحقیقاتش در علوم طبیعی، با درک گدا، که اساساً افلاطونی بود، بسیار متفاوت بود. از نظر افلاطونیان «واقعیت» یا «امر واقعی» عالم محسوس و صورت عینی مثال بود و اینها چیزها و چیزهایی بودند که قابل مشاهده بودند که نمی توانستند «واقعیت» داشته باشند. اما همانطور که در بحث پذیرش علل نهایی ارسطویی توسط رازی گفتیم، رازی حداقل در زمینه علوم طبیعی به هیچ وجه این دیدگاه را نپذیرفت و معتقد بود اگر تحقیق عقلانی و عملی باشد. ، لزوماً باید باشد. بر اساس تجربه و مشاهده. به عبارت دیگر، اگر درک قدیم، امر واقعی را مساوی با امر معقول می دانست و هر دو را مخالف امر تجربی و مشهود دانسته بود، از نظر رازی، امر واقعی یا واقعی به امر عقلی در شخص مربوط می شد. . از یک سو و با امر تجربی و قابل مشاهده از سوی دیگر. از سوی دیگر، با توجه به اعتقاد رازی به قدمت وحشی گری، می توان گفت که نقش حواس که در واقع به وحشی گری مطلق بستگی داشت، حتی در حوزه خداباوری نیز به درک افلاطونی و نوافلاطونی تقلیل نمی یابد. علوم
* نویسنده و روزنامه نگار در حوزه اندیشه