عمومی

نامزد ریاست جمهوری می­‌شوم اما با قانون اساسی مشکل دارم!

ویدئوهای برخی از مدعیان و نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری به سرعت در فضای مجازی در حال چرخش است که برخی از آنها به آنها خیرخواهانه یا حزبی کمک می کنند. برخی بدون هیچ شرطی دویده اند ، اما برخی دیگر آنها را با دانش و انگیزه ثبت می کنند.

از این گروه ، برخی افراد معرفی می شوند و آنها اعلام می كنند كه قانون اساسی را قبول دارند. بعداً ، آنها در عمل ، آشکار یا پنهان با قانون اساسی مخالفت می کنند و به مرور تغییر می کنند و با تحریکاتی که ایجاد می کنند و ذهن خود را ایجاد می کنند – آنها برای رسیدن به هدف خود آماده می شوند ، و به نظر می رسد که آنها نتیجه می گیرند و کمک می کنند دلسرد کردن یا متحیر کردن مردم.

اما برخی دیگر ، در طول زندگی سیاسی خود ، با قانون اساسی یا حداقل برخی از اصول آن مخالفت کردند و رسماً آن را اعلام کردند ، اما آنها همچنان برای ریاست جمهوری کاندیدا می شوند و این بسیار عجیب به نظر می رسد! ممکن است برخی آن را حق شهروندی بدانند ، اما سوال این است که آیا تعهد به تابعیت مستلزم این است که هر مخالف سرنگونی حق ثبت نام برای براندازی را داشته باشد؟ یا اینکه تابعیت دارای درجات و سطح است و هر شخص مسئولیت های متناسب با حقوق خود را دارد؟

در هر جای دنیا دیده می شود که شخص یا اشخاصی با قانون اساسی کشور مخالف هستند و سیستم آنها مجاز به کاندیداتوری است. همین آمریکا ، به خصوص در چند انتخابات اخیر ، اگر نگاهی به آن بیندازید ، می بینید که علی رغم سو bad تفاهم بد و سنگینی که نامزدها از یکدیگر دارند ، هرگز در معرض قانون اساسی و زیرساخت های کشورشان نبوده اند. آنها بیشتر به صورت فردی به یکدیگر نگاه می کردند و همچنین به رقیب پرداخته می شد و می گفت که برنامه های هر طرف برای اداره کشور کافی نیست و کشورشان در بحران است.

برخی مخالفت یا اصلاح قانون اساسی را یکی از موضوعات محکم می دانند. البته این بدان معنا نیست که قانون اساسی مشکلی ندارد. هر قانون ممکن است نقاط ضعفی داشته باشد ، و نکته مهم این است که استفاده از قانون خوب نبود زیرا از اختیارات قانون اساسی سو bad استفاده یا اعمال نشده بود ، مانند ماده 44. برای تغییر آن برنامه و راه حل های خودش.

آنچه آنها می گویند و گفته های آنها منطقی است یا خیر ، یا برخی از گفته های آنها صحیح است یا خیر ، نیازی نیست آنچه را متخصصان در جای خود به خوبی بحث می كنند انجام دهید. من ترجیح می دهم از نظر رفتاری به طور خلاصه به موضوع نگاه کنم. سوال من این است که کسی که با قانون اساسی یا برخی از مفاد آن مخالف است و می داند شورای نگهبان آن را رد می کند ، چه هدفی را دنبال می کند؟ یا آنها می دانند که صلاحیت خود را لغو کرده اند یا نمی دانند:

اگر آنها بدانند که پاس می دهند و می آیند و گل می زنند ، اهداف آنها چیست؟

یا برای خودنمایی

یا برای ایجاد اختلاف و اختلاف بین مردم ، مانور در صورت طرد شدن و تلاش برای تضعیف روحیه مردم ،

یا فکر می کنند حق دارند زیرا گفتند: “اگر صلاحیت مرا تأیید نکنید ، من شما را قبول نمی کنم و به کسی رأی نمی دهم.”

همه موارد بالا توسط یک کاندیدای ریاست جمهوری رد می شود ، خصوصاً اینکه وی قبلاً این سمت را داشته است.

نکته دوم این است که آنها نمی دانند که کنار گذاشته می شوند. خوب ، این نیز غیر قابل قبول است. چطور ممکن است شخصی که با گفتار و کردار خود رفتاری غیرعادی یا خارج از محدوده اختیارات خود انجام داده است ، این را نمی داند؟ فردی بدون موقعیت و اختیار لازم با افرادی مانند رئیس جمهور ایالات متحده و شاهزاده پادشاهی عربستان سعودی که مسئول همه جنایات در منطقه است و دشمن شماره یک کشور ما است ، برخورد می کند و تماس می گیرد به او. برادر ، چگونه می توان انتظار داشت که او این را بخاطر بسپارد. او در این شرایط جایی عمل می کند که موقعیتی را به خود اختصاص ندهد و مشخص است که وقتی ریاست جمهوری را به دست می گیرد ، قانون را رعایت نمی کند ، گویی که قبلاً در این پرونده امتحان خود را پس داده است و اقدامات و اقداماتش در طول مسئولیت خود نشان می دهد که اتهامات وی اکنون فراتر از قانون اساسی است و کاملاً با رفتار قبلی وی مغایرت دارد. این تغییر سیاست ، با آن دولت اداری ، با همه امکانات ، بدون پاسخگویی ، و اکنون طلبکار (البته اقدامات جسورانه ای در مقایسه انجام داده است) عجیب است. می توان گفت که این عمل صالح وی است و اکنون نیز تغییر کرده است ، زیرا بسیاری در برنامه های انقلابی خود تجدید نظر کرده اند و باید دید این اقدامات تا چه اندازه است و این خلق و خو به مردم اطمینان می دهد که اگر او به قدرت برسد ، نظرات او دوباره تغییر نخواهد کرد در عین حال ، آیا این تغییر موقعیت باید به کشور احترام بگذارد یا این همان اهدافی است که ایالات متحده و غرب سالهاست دنبال می کنند؟

نکته مهم این است که نامزدهای ریاست جمهوری ، در ابتدای ثبت نام و پس از انتخابات ، به قرآن و نمایندگان مردم قسم می خورند که اگر به طور علنی به آن پایبند نباشند ، حافظ قانون اساسی خواهند بود. یا ، در خفا ، آنها به سوگند خود وفادار نخواهند بود. آنها قولی را که به مردم دادند شکستند و این اولین مشکل و مکان و مکان بی اعتمادی مردم است و این نمونه بارز نقض عهد و سوگند است.

بر این اساس ، موضوع ریاست جمهوری موضوع اجرا و مدیریت اجرایی بر اساس برنامه است و مخالفتی با قانون اساسی ندارد ، چه آشکار و چه پنهان ، و در هر دو مورد تهمت دروغ گفتن ، وعده های شکنی و نکوهش معاهده وجود دارد.

نکته آخر اینکه پذیرش هر تعداد کاندیدای ریاست جمهوری منطقی نیست و در دنیا سابقه ندارد. به نظر می رسد که در اخبار صحبت های زیادی در مورد حذف برخی افراد وجود دارد ، درست نیست و باید گفت که بسیاری از آنها اولویت دریافت نکردند. این اختلاف نظر بین شورای نگهبان و ریاست جمهوری در مورد ثبت نام نامزدها مطلوب نبود ، یا نتیجه بی احتیاطی شورای نگهبان ، شورای نگهبان و اظهارنظرهای حقوقی غیر موجه رئیس جمهور بود. شورای نگهبان ادعا می کند که حق قانونی تعیین شرایط را دارد و مجلس بلافاصله با 203 رای اقدام شورای نگهبان را تأیید کرد. خوب ، اگر آنها قبلاً از طریق پارلمان این کار را می کردند بهتر بود.

این نویسنده استاد تمام وقت دانشگاه تهران است

دکمه بازگشت به بالا