انگار آش دهن سوزی هم نیست!

انگار آش دهن سوزی هم نیست!

یک: هزینه هر چرخه زندگی چقدر است؟

دیروز سوار تاکسی شد نکته ای که در ابتدا جلب توجه کرد کارتی بود مربوط به کرایه هر سیکل تاکسی شیراز در سال نود و هشتم یعنی کمتر از سه سال پیش که روی هر سیکل هشتصد تومان نوشته شده بود.

امروز در سال هزار و چهارصد و یک کرایه هر تاکسی در شیراز به دو هزار و پانصد تومان افزایش یافته است. یعنی در کمتر از سه سال، بیش از سه برابر.

این افزایش می تواند به شرایط دیگر نیز گسترش یابد. با علم به اینکه افزایش قیمت تاکسی هایی مانند شیر، ماست، روغن، ماکارونی، خانه، سیمان، تخم مرغ، ماشین، گوجه فرنگی، پیاز، موز، مرغ، کامپیوتر، موبایل، منسوجات، دارو، نان و … کمتر است. . افزایش کرایه شتاب کمتری نسبت به آنچه گفته شد است.

راستی این روزها هر چرخه زندگی با حقوق کارگران، بازنشستگان، معلمان، کارمندان و … برای هر ایرانی چقدر هزینه دارد؟


دوم: نه مثل سوزش دهان نیست!

یه آهنگ خوب بشنو نام خواننده را نمی دانیم. اما ما کیف می کنیم. لذت می بریم ما چند بار می نوازیم، اما وقتی متوجه می شویم که مثلاً آن آهنگ را دوست یا همکلاسی قدیمی مان خوانده است، ناگهان تبدیل به آهنگ بدی می شود و با خود می گوییم؛ نه، به نظر نمی رسد زیاد بسوزد.

فونت زیبا را ببینید. نام خوشنویس را نمی دانیم. اما ما کیف می کنیم. بارها به آن نگاه می کنیم. اما وقتی متوجه می شویم که مثلاً این فونت توسط دوست یا همکلاسی قدیمی ما نوشته شده است، ناگهان فونت خراب می شود و با خود می گوییم؛ نه، به نظر نمی رسد که دهان را بسوزاند.

یک نقاشی زیبا ببینید. نام نقاش را نمی دانیم. اما ما کیف می کنیم. بارها به آن نگاه می کنیم. اما وقتی می‌فهمیم، مثلاً، آن نقاشی را دوست یا همکلاسی قدیمی‌مان کشیده است، ناگهان تبدیل به نقاشی بدی می‌شود و با خود می‌گوییم؛ نه، به نظر نمی رسد که دهان را بسوزاند.

یک داستان خوب را در جایی می بینیم و می خوانیم. نام نویسنده را نمی دانیم. اما ما کیف می کنیم. چندین بار خواندیم. اما وقتی می‌فهمیم، مثلاً، آن داستان را دوست یا همکلاسی قدیمی‌مان نوشته است، ناگهان تبدیل به یک یادداشت بد می‌شود و به خود می‌گوییم؛ نه، به نظر نمی رسد که دهان را بسوزاند.

یک عکس زیبا ببینید. نام عکاس را نمی دانیم. اما ما کیف می کنیم. بارها به آن نگاه می کنیم. اما وقتی متوجه می شویم که مثلاً آن عکس را دوست یا همکلاسی قدیمی ما گرفته است، ناگهان عکس خراب می شود و به خود می گوییم؛ نه، به نظر نمی رسد که دهان را بسوزاند.

چرا دهانی هست که اول بسوزد و بعدش نه؟!


سه: درست است

سرعتش را زیاد کرد. جلوی او چرخید، ترمز کرد، به هر حال او را گرفت. او رفت. در ماشین پارک شده را باز کنید.

شاید فکر کنید که او با عصبانیت راننده را بیرون کشید، یقه اش را گرفت و یک کف دست گرگ به او داد. ممکن است فکر کنید او کلمات بدی گفته است.

متاسفانه حق با شما بود همینطور بود.


دکمه بازگشت به بالا