بی همه چیز، یک فیلم سانسور شده و نه اقتباس!
بنابراین با توجه به اینکه مزایایی که محتوای فیلم بدون همه چیز شامل می شود کاملاً با مزایای تئاتری فوق مرتبط است، بنابراین در اینجا نمی توانیم به محتوای این فیلم بپردازیم. مضمونی که نه تنها (آنطور که فیلمسازان ادعا می کنند) برداشتی آزاد از نمایشنامه فوق الذکر نیست، بلکه همان خط داستانی نمایشنامه را با درگیری بسیار کم در بر می گیرد. اما حداقل این فیلم را می توان از نظر اقتباسی ارزیابی کرد، با توجه به اینکه کمتر اقتباسی به این خوبی را در سینمای کشورمان دیده ایم.
بدون شک اگر نمایشنامه ای به نام ملاقات بانوی پیر ساخته نمی شد، این فیلم در زمره فیلم های خوب سینمای ایران قرار می گرفت، اما مشکل از جایی پیش می آید که باید فیلم را یک فیلم اقتباسی دانست و مقایسه بین موارد فوق. . دو اثر و تفاوت های اساسی و ساختاری آنها متاسفانه آنقدر زیاد است که می توان گفت: تبدیل یک شاهکار به فیلمی ضعیف با تدوین ضعیف.
یکی از بزرگترین مشکلات اقتباس از فیلم تبدیل ژانر کمدی به ژانر تراژیک است. اولاً من یادم نمی آید که در اقتباس های بزرگ دنیا این اتفاق افتاده باشد و اگر هم می شد، بی شک اشتباه بزرگی برای چنین آثاری بود. در درام اصلی دنیایی با این مضمون وجود دارد: دنیا برای کسانی که فکر می کنند کمدی است و برای کسانی که احساس می کنند تراژدی است. بنابراین با آگاهی از اصل فوق، وقتی شاهکار خود را در قالب کمدی خلق می کند، با توجه به ژانر کاری خود، انتظار دارد به آن فکر کند، نه اینکه در قالب فیلم هندی احساسات مخاطب را برانگیزد! اگر سازندگان به این نتیجه رسیدند که نگاه درونی به نمایشنامههای او قابل اصلاح است، مطمئناً اشتباه بزرگی را مرتکب شدهاند که با ژانر کمدی آشنا نبودهاند، نوعی که معمولاً در کشور ما بدیهی است.
البته روی آوردن به یک موقعیت کاملاً خنده دار مانند تغییر باور افراد در مورد تصادف و قرار گرفتن در معرض پول و از همه مهمتر دروغ گفتن به خود برای آرام کردن وجدان، عموماً با طرد و پیشرفت و غیره. همه و متفرقهها موقعیتهای کمدی هستند که متاسفانه در قالب یک فیلم سطحی تراژیک گم شدهاند و تنها دلیل ناهماهنگیهای ذکر شده حذف رنگ کمیک و بوی اکشن است. به عنوان مثال، در یک فیلم تراژیک، مردم یا گریه میکنند یا خوشحالی خود را برای کسی که به چوبهدار میرود ابراز میکنند و هرگز قلب و نگرش واقعی خود را بیان نمیکنند، اما وقتی در آن لحظه گریه میکنند. در عین حال به صراحت ابراز خرسندی می کنند که این تناقض فقط در ژانر کمدی موجه است و اگر فیلمساز بدون در نظر گرفتن این موارد و درک تفاوت های اساسی تراژدی و کمدی دست به چنین تعدیلی بزند، طبیعتا ضربه بزرگی وارد می کند. ضربه از نظر درک کامل برای درام. دورنمات قصد دارد با کمدی ذهن را تحریک کند، نه تحریک احساسات، و تراژیک کردن کار ما باعث می شود کمتر فکر کنیم و بیش از اینکه نگران رفتار غیرعادی مردم باشیم، مستلزم یافتن پناهگاهی برای نجات جان قهرمان است. زیرا این یکی دیگر از عوارض جانبی غم انگیز است. تماشاگران تراژدی ترجیح می دهند با قهرمان همذات پنداری کنند، اما هیچ قهرمان بی عیب و نقصی در اینجا وجود ندارد. شخصیت اول فیلم بیش از هر کس دیگری گناهکار است، اما با انجام یک کمدی از کار بالا، به راحتی می توان یک شخصیت کمدی ساخت، همانطور که همه کمدین ها پر از اشتباه هستند. او پذیرفت و بعد بدون هیچ احساسی قضاوتی منصفانه و متفکرانه در مورد وضعیت مضحک انجام داد.
لطفا به دیالوگ های زیر در متن نمایشنامه «ملاقات بانوی پیر» توجه کنید و خودتان قضاوت کنید که جایگاه آنها در چه ژانری قابل قبول است و چه دیالوگ هایی جایگزین آن ها در فیلم شده است:
کسی که می خواهد کیف درست کند اما پولش را ندارد باید خدمات خوبی انجام دهد
– دنیا مرا فاحشه کرده است. اکنون زمان آن است که دنیا را فاحشه کنیم
خانم ما شما را بعد از خدا آرزو می کنیم، اما خدا دستش را در جیب شما نمی گذارد
از این پس هر قتلی را سکته قلبی بدانید
نام شوهرم را با خدمتکارم می ایستم چون بنده را تا آخر عمر نگه می دارم
مثل زنی که روی دیوار نشسته و به سر مردها تف می کند
من دنیا را می شناسم زیرا همه آن مال من است
– چرا ترمز قطار را گرفتی؟ در این کشور هیچکس حق استفاده از ترمز خطر را ندارد حتی اگر واقعا خطرناک باشد!
هیچ کس نمی خواهد من را بکشد، همه می خواهند یکی دیگر را بکشند
و ….
مورد بعدی، دخل و تصرفات در متن است که به نظر می رسد به منظور سانسور بوده است تا شرطی سازی; مثلاً در متن اصلی پیرزن قبلاً فاحشه بود و 9 شوهر داشت که دو نفر از آنها در همان روزهایی که در روستا بود ازدواج کردند و طلاق گرفتند! جالب اینجاست که در بین این 9 جفت، از برنده جایزه نوبل گرفته تا وزیر امور خارجه، متخصص پزشکی و… این موضوع به چشم می خورد که طنز تلخی را بیان می کند که چگونه علم و زانو ایستادن در برابر ثروت تاثیر می گذارد. این در حالی است که پیشخدمت پیرزن همان قاضی دادگاهی است که چندین سال پیش او را متهم کرد، دو خدمتکار دیگر خواجه و غرور سالخوردگانی هستند که سال ها پیش در دادگاه علیه زنان شهادت داده اند و همه این عناصر از این جهت قدرتمند هستند که اصطلاحات ساختارها و استوری بوردهای فیلم برای کودکی که وظیفه او نشان دادن خال و قمر نیست مثل فیلم های هندی همه چیز شد! اما این خودسانسوری و خودپسندی آنقدر به بدنه فیلم ضربه زد که نه کمدی به حساب می آید و نه تراژیک. شترمرغ ببر کامل
موضوع دیگری که در فیلم کمتر به آن پرداخته نشده این است که چرا مردم در مقابل پیشنهاد وسوسه انگیز یک زن مسن به سرعت ضعیف می شوند. اما در نمایشنامه این مورد کاملا ثابت شده است. شهر کوچک در نمایش بانوی مسن دارای تاریخ درخشان و عظمت باستانی است که اکنون به دلیل اقدامات پیرزن به ورشکستگی و فقر شدید رسیده است. البته چنین جامعه ای که همواره خود را دارای تمدن و افتخارات بزرگ می داند، بیش از سایر جوامع در معرض چنین وسوسه ها و شیطنت هایی قرار دارد، زیرا مردم به هر قیمتی و با هر سرعتی می خواهند به گذشته باشکوه خود برسند و از این رو در بدین ترتیب. . آنها تسلیم هر بدشانسی می شوند، چیزی که کاملاً از فیلم حذف شده است و البته همه اینها فیلم را به یک فیلم سطحی با داستانی کپی شده تبدیل کرده است، بدون اینکه هیچ درک درستی از کنش توسط سازندگان و حتی بازیگران داشته باشد. خود بازیگران بیشتر از شخصیت هایی که در این موقعیت طنز بازی می کنند، موضوع را جدی گرفتند. در حالی که در چنین آثاری بازی ها باید به سمت تخیل پیش برود، البته این بازی ها نیز مانند اقتباس نادرست اکشن، مخاطب را کاملاً گیج می کند، زیرا افرادی را با بازی جدی اما رفتار احمقانه می بیند.
در پایان به روح آقای سمندریان که درک کامل و درستی از این نمایشنامه دارند درود می فرستیم. سالها پیش با نمایشنامه زیبای جوهر خیراندیش با عنوان ملاقات با پیرزن به پیری رسید.
نامی که برازنده این اثر و ملاقات است، کلید واژه این درام است و درون مایه نمایشنامه را بیان می کند… اما هیچ چیز در عنوان بدون همه چیز وجود ندارد.
*منتشر شده در خبرگزاری دانشجویان ایران