چپ و راستِ «اسرائیلیها» در جنگ؛ این محصول آمریکایی از درون فرو میپاشد؟
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری آنلاین دیباروز، پایگاه اینترنتی شبکه «المیادین» در گزارشی تحلیلی به جنگ بین جناحهای راست و چپ صهیونیست در سرزمینهای اشغالی پرداخته و مهمترین نتیجه آن را فروپاشی از دورن توصیف کرده است. براساس این گزارش، رژیم صهیونیستی از ابتدای اشغالگری نیز، پایه و اساسی برای نظم سیاسی نداشته و همانطور که با بیثباتی ایجاد شده، در همان بیثباتی نیز نابود خواهد شد؛ آن هم در وضعیتی که آمریکا حامی نظامی، یار سیاسی و پوشش رسانهای جنایات این رژیم است. در ادامه مشروح این گزارش تحلیلی را خواهیم خواند:
نهادسازی صهیونیستها؛ سیاست بر اساس مصالحه!
جمعیت مهاجر شهرکنشین یهودی در سرزمینهای اشغالی هنوز در نهایت شکلگیری خود به حدود و ثغور اجتماعی، فرهنگی و سیاسی لازم به عنوان یک جامعه نرسیده است. وضعیت بیثباتی هنوز بر شکل روابط نهادها، جناحهای مختلف آن و حتی در مورد شکل «دولت» و ماهیت آن یعنی چه لیبرال دموکراسی و چه حکومت شرعی، حاکم است! صهیونیستها به منظور اطمینان از پیریزی شدن پایههای یک نظم اجتماعی توافقی بین سکولارها و مذهبیون در کابینههای حکومتی خود، سیاست «سازش و مصالحه» را بهعنوان مرجع تنظیمکننده روابط بین دین و دولت، یا بین سیاسیون «مذهبی» و سکولاریستهای «چپگرا» در پیش گرفتند.
این شامل تمام موضوعات فرعی ناشی از اختلاف نظر اصلی در مورد ماهیت «دولتِ» ادعایی صهیونیستها و موضوعاتی مانند قانون اساسی آن بود؛ جدایی دین از «سیاست»، حفاظت از اعتقادات یهود در مؤسسات عمومی، حفظ حرمت روز شنبه، جایگاه آموزش دینی مستقل یهودیان و … از موضوعات دیگری هستند که بنا شد، شهرکنشینان بر اساس همان مصالحه، حل و فصل کنند.
نتانیاهو آمد؛ مصالحه رفت!
بدین ترتیب، بین اشغالگران این روش برای حلوفصل اختلافات بین احزاب سکولار و مذهبی با هدف ایجاد امکان «همزیستی با هم» و تضمین ثبات سیاسی و اجتماعی در سرزکیمهای اشغالی تا به امروز ادامه یافته است. با این حال، به نظر میرسد این ترتیبات که به عنوان چارچوبی تنظیمکننده برای روابط اقشار مختلف درون رژیم صهیونیستی ادامه یافته، در شرف تأثیرپذیری از تغییرات اساسی است که با بازگشت طیف مذهبی فاشیستی به قدرت، آن را در معرض نابودی قرار داده است.
گستره اشغالگری و نژادپرستی؛ از چپگرایان لیبرال صهیونیست تا راستگرایان افراطی فاشیست
اکنون باید پرسید که «چپگرایان لیبرال صهیونیست» چگونه به گسترش «راست افراطی فاشیست» کمک کردند و چرا اکنون که جناح راست به قدرت رسیده است، اعتراضات این «چپگرایان» بالا گرفته است؟
فلسفه چپگرایان صهیونیستی بر این فرض استوار است که «اسرائیل میتواند یک کشور یهودی و دموکراتیک و در عین حال دولتی اشغالگر هم باشد»؛ بدین معنا که هیچ تضادی بین چپگرایی و صهیونیسم اشغالگر وجود نداشته باشد. چپگرایان در بین صهیونیستها می خواستند تا از یک طرف اعتقاد به «اسرائیل» و از طرف دیگر مخالفت با اشغالگری را به هم گره بزنند و معتقد بودند جوهره صهیونیسم که شامل نظامیگری، خشونت، نژادپرستی و شوونیسم است، می تواند با یک جهان بینی چپ همزیستی داشته باشد؛ مبنی بر اینکه «اشغالگری به مشروعیت کشور اسرائیل لطمه نمیزند»، بنابراین برنامه حزب کارگر به عنوان نماینده اصلی چپگرایان صهیونیست، بر «روح صهیونیستی دولت سازی، مهاجرت و امنیت» استوار شد.
با نگاهی گذرا به گذشته، میزان آسیب ناشی از این رویکرد از سکوت چپگرایان صهیونیست در قبال اقدامات جناح راست علیه فلسطینیها و سهم آنان در تشویق این راستگرایی و گسترش آن تحت عنوان امکان «سازش بین چپگرایان و دیدگاه صهیونیستی» مشخص میشود. بلکه عظمت آسیب چپگرایان صهیونیست علیه فلسطینیها چه در زمان قدرتگرفتن حزب «مبام» چه بعدها در «حزب کارگر» مشهود است؛ یا از روی قضاوت با سکوت و تایید کامل او از فعالیتهای فاشیستی آن و حتی سرپوش گذاشتن بر آن.
چپگرایی شعاری و راستگرایی افراطی: دو روی یک سکه
چپگرایان اسراییلی همواره با چشم پوشی از جنایات صهیونیستها در برخی مواقع نسبت دادن هر آنچه علیه فلسطینیها از نظر کشتار و آسیبهای جسمی و اخلاقی انجام شده است، شریک جرائم تفکر مقابل خود بودند؛ به بیان دیگر، احزابی که مدعی تعلق به چپگرایان هستند، به هیچ وجه از این ظلمها مبرا نیستند. در واقع، ضعف جناح چپ صهیونیستی در مقابل جناح راست و سهم آن در رسیدن افراطگریان به قدرت، تنها از تضاد بین صهیونیسم و اندیشههای چپ نشات نمیگیرد؛ بلکه از این واقعیت سرچشمه میگیرد که چپگرایی نه از اشغالگری انتقاد داردو نه از نفوذ راست افراطی که آتش آن منحصراً متوجه اعراب و فلسطینیها بود.
این وضعیت خاکستری به چپگرایان واقعیتی را القا کرد که خودشان نیز علاقه چندانی به تغییر آن نداشت و منفعتی نیز در این تغییر نمیدیدند. در چنین واقعیت سیاسی، فقدان «فوریت» در رابطه با زندگی چپگرایان به آنان این اجازه را میدهد تا از ارائه پیشنهاد برای تغییر سیاستهای صهیونیستی در رابطه با اشغالگری و جایگزین کردن آنها با شعارهای کمهزینه مانند مبارزه با فساد امتناع کنند.
احزابی مجرم و دروغین؛ وقتی چپ و راست اشغالگران فقط در نظریه میگنجد…
در واقع، هر زمان که «چپ» قدرت سیاسی و توانایی تأثیرگذاری بر واقعیت را از دست میدهد، تمایل دارد نظریههایی را با لحن راستگرایانهتری اتخاذ کند؛ آن هم با توضیحات کلیتر درباره واقعیتهایی سیاسی که مدتهاست در گفتمان سیاسی رژیم صهیونیستی وجود داشته و به موفقیت چپگرایان منجر نشده، بلکه شکست آنان را تعمیق کرده است. این چپها جرأت نداشتند صدای خود را علیه راستگرایان اسرائیلی بلند کنند و یا راههای عملی منتهی به راهحل سیاسی، به دور از منطق زور و کشتار که از سوی راستگرایان اتخاذ شده بود را پیشنهاد دهند؛ این مواضع آنان فقط در کلام نمود داشت و اساساً اگر قدرت راستگرایان را داشتند، جرائمی بزرگتر مرتکب میشدند.
بیحوصلگی و ضعف احزاب چپ صهیونیستی در ائتلافهای سیاسی که برای تغییر توصیف میشوند، با مشارکت چپ صهیونیستی و اعراب، جلوه دیگری همدستی با راستگرایان افراطی است. این همذات پنداری بین دو قطب نقشه سیاسی در سرزمینهای اشغالی با توجه به مسئله فلسطین و نحوه برخورد با حقوق فلسطینیان، رفتار راستگرایان را نسبت به هر چیزی که به فلسطین و آرمان آن مربوط میشود، در باور اشغالگران و حامیان آنان تقویت کرده است.
چپگرایان با این رفتار، جناح راست صهیونیست را تشویق کرد و اجازه گسترش اقدامات مجرمانه آن را داده است. از نظر اینها، تا زمانی که برنامههای جناح راست و طرحهای فاشیستی آن علیه فلسطینیها باشد، در صحت آن شکی وجود ندارد و نیازی به بلند کردن صدای اعتراض نیست؛ در این چارچوب، تنها برخی سرزنش های شخصی انهم در رسانههای خودمانی بین اشغالگران کفایت میکند. همین تبلیغات دروغین و شعارهای مضحکی که باعث آسیبی بیسابقه به روابط بین رای دهندگان و منتخبان شده و قطعاً به نفع جناح راست تمام میشود.
محصول نفاق آمریکا، در حال فروپاشی از درون است
به طور کلی، حالا شاید بتوانیم متوجه شویم که چرا برخی از بیانیههای آمریکا در مورد هشدار به جناح راست اسرائیلیهایی مثل «ایتمار بن گویر» و «بزالل اسموتریچ» مربوط به بازتاب عملکرد آنها بر وجههی «اسرائیل و ثبات تصویر» آن در جهان دارد. ایالات متحده که از بدو پیدایش این رژیم، آن را پرورش داده است، قدرت نظامی آن را با نیرو تسلیحات تضمین کرده و در مجامع بینالمللی پوششی سیاسی برای آن فراهم کرده است، نگران کشتار و آسیب رساندن بیشتر این رژیم به فلسطینیها نبوده و نیست.
آمریکا کشوری است که با دولت راستگرای «بنیامین نتانیاهو» و چپگرای «نفتالی بنت» به طور یکسان و به عنوان رهبران خانه یهود برخورد کرد. بنتی که در عمل دست کمی از افراطیونی همچون بن گویر یا اسموتریچ ندارد، اما نگران است که ورود این جناح راست فاشیست منجر به تجزیه «اسرائیل» از درون شود.
پایان پیام/م
شما می توانید این مطلب را ویرایش نمایید
این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید