خلاصه کتاب کرونا ویروس | اساتید گیلان، یعقوبی چوبری

خلاصه کتاب کرونا ویروس: اساتید دانشگاه گیلان ( نویسنده علی یعقوبی چوبری )

مجموعه پژوهش های دکتر علی یعقوبی چوبری و همکارانشان به شیوه ای عمیق و تحلیلی، تأثیرات همه گیری کرونا را بر ابعاد اجتماعی و آموزشی استان گیلان، به ویژه در بستر دانشگاه گیلان، بررسی می کند. این پژوهش ها با تمرکز بر تجربیات زیسته افراد، لایه های پنهان این بحران را آشکار می سازند.

کتاب |گیلان

در دوران همه گیری جهانی کووید-۱۹، بسیاری از ابعاد زندگی انسان ها، از روابط فردی و خانوادگی گرفته تا ساختارهای اجتماعی و نهادهای آموزشی، دستخوش دگرگونی های عمیق و بی سابقه ای شدند. در این میان، نقش پژوهشگران علوم اجتماعی در واکاوی این پدیده های نوظهور، اهمیت ویژه ای پیدا کرد. دکتر علی یعقوبی چوبری، پژوهشگر برجسته حوزه جامعه شناسی، به همراه همکارانشان در دانشگاه گیلان، مجموعه ای از تحقیقات ارزشمند را با تمرکز بر پیامدهای اجتماعی کرونا در گیلان و اثرات آن بر نظام آموزش عالی به انجام رساندند. این مقاله، تلاشی برای گردآوری و ارائه خلاصه ای منسجم و تحلیلی از یافته های اصلی این پژوهش هاست، گویی که فصول یک «کتاب» واحد با عنوان «کرونا ویروس: اساتید دانشگاه گیلان» را ورق می زنیم. هدف این است که به مخاطبان گوناگون، از دانشجویان و پژوهشگران تا سیاست گذاران و عموم مردم، فرصتی برای درک عمیق تر از ابعاد جامعه شناختی کرونا در بستر فرهنگی و اجتماعی ایران، به ویژه در منطقه گیلان، ارائه شود.

نگاهی به رویکرد پژوهشی دکتر یعقوبی چوبری در مطالعات کرونا

دکتر یعقوبی چوبری و همکارانشان در بررسی بحران کرونا، از رویکردی خاص و متمایز بهره گرفتند که به آن ها اجازه داد تا فراتر از تحلیل های آماری، به عمق تجربیات انسانی این دوره نفوذ کنند. این رویکرد، هسته اصلی فهم چگونگی مواجهه جامعه گیلان با پاندمی را تشکیل می دهد.

فلسفه و متدولوژی: درک تجربیات زیسته

در قلب پژوهش های این گروه، تأکید بر رویکردهای کیفی، به ویژه پدیدارشناسی، به چشم می خورد. این رویکرد به محققان امکان می دهد تا به تجربیات زیسته (Lived Experiences) افراد، یعنی آن طور که واقعیت را زندگی و درک می کنند، نزدیک شوند. در مطالعاتی که در بستر استان گیلان و دانشگاه گیلان انجام شد، این متدولوژی به فهم عمیق تری از پیامدهای قرنطینه، ملال و تغییرات در صمیمیت خانوادگی انجامید. انتخاب استان گیلان به عنوان مورد مطالعه، تصادفی نبوده است؛ ویژگی های خاص منطقه ای و فرهنگی این استان، از جمله نزدیکی آن به کانون اولیه شیوع در ایران و سبک زندگی خاص مردمانش، فرصتی بی نظیر برای تحلیل های جامعه شناختی فراهم آورد. این مطالعات به دنبال آن بودند که صدای افراد را در دل بحران شنیده و از طریق داستان ها و روایت هایشان، ابعاد انسانی پاندمی را به تصویر بکشند.

زمینه های نظری: چارچوب های فکری در تحلیل کرونا

برای تحلیل پدیده های پیچیده اجتماعی ناشی از کرونا، پژوهشگران به چارچوب های نظری مستحکمی ارجاع دادند. مفهوم «موقعیت مرزی» کارل یاسپرس، فیلسوف اگزیستانسیالیست آلمانی، یکی از ستون های اصلی این تحلیل ها بود. موقعیت مرزی به وضعیتی اشاره دارد که انسان با آن روبرو می شود و توانایی تغییر آن را ندارد، اما باید در آن معنایی برای زندگی خود بیابد. قرنطینه خانگی، نمونه ای بارز از این موقعیت مرزی به شمار می رفت که افراد را وادار به مواجهه با محدودیت ها و بازتعریف زندگی روزمره خود می کرد. همچنین، مفهوم «ملال» از دیدگاه لارس فردریک اسونسن، به عنوان یکی از پیامدهای این وضعیت، مورد واکاوی قرار گرفت. ملال در دوران کرونا، پدیده ای فراتر از خستگی ساده بود؛ حالتی از بی معنایی و پوچی که در مواجهه با زندگی یکنواخت و محدود شده قرنطینه به وجود می آمد. نظریه های مرتبط با سرمایه اجتماعی نیز برای بررسی چگونگی تأثیر این بحران بر پیوندهای اجتماعی و همبستگی درون خانواده ها و جامعه مورد استفاده قرار گرفتند. این چارچوب های نظری به پژوهشگران کمک کردند تا یافته های خود را در بستری عمیق تر و معنادارتر تفسیر کنند.

بخش اول: کرونا، قرنطینه خانگی و پدیده ملال در استان گیلان

یکی از شاخص ترین پژوهش های دکتر یعقوبی چوبری و همکارانش به بررسی عمیق پدیده های قرنطینه خانگی و ملال در استان گیلان، به ویژه در پیک اول شیوع کرونا، اختصاص داشت. این بخش، روایتگر مواجهه مردم گیلان با یک وضعیت کاملاً جدید و اضطراب آور است.

قرنطینه خانگی به مثابه یک «موقعیت مرزی»

پژوهش ها نشان داد که قرنطینه خانگی گیلان، فراتر از یک توصیه بهداشتی، خود به یک «موقعیت مرزی» تمام عیار تبدیل شد. این وضعیت، خانواده ها را در مقابل واقعیتی اجتناب ناپذیر قرار داد: محدودیت شدید تعاملات اجتماعی، حبس در چهاردیواری خانه و رویارویی اجباری با خود و اعضای خانواده. برای بسیاری، این به معنای تحمیل نوعی چالش وجودی بود؛ چالشی که در آن، معنای زندگی روزمره، روابط و حتی هویت فردی، مورد بازبینی قرار گرفت. یافته ها نشان می دهد که این «موقعیت مرزی» با چهار جنبه اصلی خود را نمایان ساخت: مواجهه با مشکلات عدیده (اقتصادی، روانی، بهداشتی)، احساس فاصله مندی از دنیای بیرون، تمایل به سرپیچی از پروتکل ها و در نهایت، اضطراب وجودی ناشی از نامعلومی ها و تهدیدات بیماری. این تجربیات مشترک، اما با پاسخ های متفاوتی در میان اقشار مختلف جامعه گیلان نمود پیدا کرد.

سنخ های ملال و واکنش های اجتماعی در گیلان

در پیوند با «موقعیت مرزی» قرنطینه، پدیده ملال نیز در شکل های گوناگونی در میان مردم گیلان تجربه شد. پژوهش ها چهار سنخ اصلی از ملال را شناسایی کردند که هر کدام بازتاب دهنده واکنش های اجتماعی و روان شناختی متفاوتی بودند:

  1. ملال خانگی: این نوع ملال، نتیجه مستقیم یکنواختی و تکرار فعالیت ها در فضای محدود خانه بود. احساس خستگی از روزمرگی و عدم تغییر در برنامه زندگی.
  2. ملال دل زدگی: عمیق تر از ملال خانگی، این حالت شامل احساس بی معنایی و پوچی در زندگی بود، به ویژه زمانی که امید به آینده کمرنگ می شد.
  3. ملال فعالانه: این سنخ ملال در برخی افراد به تمایل به انجام کارهای جدید و معنادار، یادگیری مهارت های تازه یا بازبینی اهداف زندگی منجر می شد. نوعی واکنش سازنده به پوچی.
  4. ملال پرخاشجویانه: در مقابل، این نوع ملال با رفتارهای تهاجمی، عصبانیت و پرخاشگری نسبت به دیگران یا حتی خود، بروز پیدا می کرد.

یکی از یافته های کلیدی پژوهش، ارتباط معنادار بین سرمایه اقتصادی و فرهنگی خانواده ها و نوع ملال تجربه شده بود. خانواده های دارای سرمایه اقتصادی و فرهنگی پایین تر، عمدتاً به مقاومت از پروتکل های بهداشتی و تجربه ملال های منفعل و پرخاشجویانه تمایل بیشتری نشان می دادند. این مقاومت می تواند ناشی از دسترسی کمتر به منابع، عدم آگاهی کافی، یا حتی احساس نادیده گرفته شدن باشد. در مقابل، خانواده های با سرمایه اجتماعی-اقتصادی بالاتر، کمتر با پروتکل ها مقاومت می کردند و در میان آن ها، «کشمکش های محبت ورزانه» و «ملال فعالانه» بیشتر مشاهده می شد. این طبقات اجتماعی، امکان بیشتری برای تبدیل ملال به فرصت های جدید، مانند تقویت روابط خانوادگی یا دنبال کردن علایق جدید، داشتند. در مجموع، پژوهش تصویری چندوجهی از مواجهه جامعه گیلان با قرنطینه و ملال ترسیم کرد که نشان دهنده پیچیدگی های اجتماعی و فرهنگی این بحران بود.

قرنطینه خانگی، فراتر از یک توصیه بهداشتی، به مثابه «موقعیت مرزی» کارل یاسپرس بر خانواده های گیلانی تحمیل شد و پدیده های گوناگونی از ملال، از خانگی تا پرخاشجویانه، را در پی داشت.

بخش دوم: صمیمیت و پیوندهای اجتماعی در خانواده های گیلانی در دوران قرنطینه

در حالی که قرنطینه خانگی محدودیت های فراوانی را ایجاد کرد، به طور همزمان، فرصتی برای بازتعریف و تجربه مجدد مفهوم صمیمیت و پیوندهای اجتماعی در خانواده های گیلانی فراهم آورد. این بخش از پژوهش، به تحلیل چگونگی دگردیسی این عاطفه انسانی در دل بحران می پردازد.

دگردیسی مفهوم صمیمیت در بحران کرونا

مفهوم صمیمیت، به عنوان یکی از بنیادی ترین عواطف انسانی، در دوران قرنطینه و در مواجهه با کرونا ویروس، دستخوش دگردیسی قابل توجهی شد. پژوهش ها نشان دادند که صمیمیت، یک عاطفه تک بعدی نیست، بلکه پدیده ای چندوجهی با ابعاد فرهنگی، اجتماعی و حتی بدنمند است. در شرایطی که تعاملات بیرونی به حداقل رسید، فضای خانه به کانون اصلی برای تجربه و بازتولید صمیمیت تبدیل شد. این وضعیت اجباری، برخی خانواده ها را وادار کرد تا به شیوه های نوین برای ابراز محبت و نزدیکی با یکدیگر دست یابند، در حالی که برای برخی دیگر، فشار ناشی از قرنطینه می توانست به چالش هایی در حفظ صمیمیت منجر شود. این دگردیسی، از یک سو فرصتی برای تقویت روابط خانوادگی فراهم آورد و از سوی دیگر، نقاط ضعف و قوت پیوندهای موجود را آشکار ساخت.

سنخ شناسی صمیمیت و تأثیر بر پیوند اجتماعی

برای درک بهتر تجربیات صمیمیت در دوران قرنطینه، پژوهشگران سه سنخ اصلی از صمیمیت را در خانواده های گیلانی شناسایی کردند:

  1. صمیمیت محبت آمیز: این سنخ، شامل ابراز مستقیم و آشکار محبت، حمایت عاطفی متقابل و تعاملات مثبت و سازنده بود که به تقویت پیوندهای خانوادگی کمک می کرد.
  2. صمیمیت خنثی: در این حالت، فقدان تعارض جدی وجود داشت، اما ابراز محبت نیز کمرنگ بود. روابط، بیشتر حالت وظیفه ای و کمتر عاطفی به خود می گرفت.
  3. صمیمیت جدال آمیز: این نوع صمیمیت، با کشمکش ها، تنش ها و تعارضات درون خانوادگی مشخص می شد که می توانست پیوندهای اجتماعی را تضعیف کند.

یافته ها حاکی از آن است که سرمایه اجتماعی خانواده ها نقش تعیین کننده ای در استحکام یا تضعیف پیوندهای خانوادگی و نوع صمیمیت تجربه شده داشت. خانواده هایی که پیش از بحران دارای سرمایه اجتماعی قوی تری بودند، یعنی روابط مستحکم تر، اعتماد بیشتر و حمایت متقابل بهتری داشتند، اغلب توانستند صمیمیت محبت آمیز را حفظ کرده و حتی تقویت کنند. در مقابل، خانواده هایی با سرمایه اجتماعی ضعیف تر، بیشتر در معرض صمیمیت های خنثی یا جدال آمیز قرار می گرفتند.

تحلیل پیامدهای قرنطینه بر روابط درون خانوادگی و سرمایه اجتماعی

تجربه قرنطینه در گیلان، پیامدهای متناقضی بر روابط درون خانوادگی و سرمایه اجتماعی داشت. از یک سو، کاهش شدید تعاملات اجتماعی بیرونی و قطع ارتباط با شبکه های اجتماعی گسترده تر، منجر به «فرسایش سرمایه اجتماعی» در سطح جامعه شد و تا حدی امر اجتماعی را به زوال کشاند. کافه ها، مهمانی ها، اجتماعات و حتی دید و بازدیدهای ساده خانوادگی، به ندرت اتفاق می افتادند و این امر، از کیفیت و کمیت تعاملات می کاست.

از سوی دیگر، همین محدودیت ها، به تقویت روابط و عواطف درون خانواده منجر شد. وقتی دنیای بیرون کوچک شد، خانواده به پناهگاه و تنها شبکه حمایتی افراد تبدیل گشت. این وضعیت، فرصتی برای ابراز عواطف عمیق تر، حل سوءتفاهم ها و بازسازی روابط فراهم آورد. پژوهش ها نشان داد که کشاکش های سوژه های قرنطینه، اغلب مثبت و محبت ورزانه بود و در جهت حفظ نظم اجتماعی در بستر «بلبشوی کرونا» عمل می کرد. به عبارت دیگر، با وجود تمام آشفتگی ها و ابهامات بیرونی، خانواده های گیلانی، به ویژه آن هایی که از سرمایه اجتماعی مناسبی برخوردار بودند، توانستند پیوندهای خود را مستحکم تر کرده و به نوعی نظم و همبستگی درونی دست یابند. این یافته ها، اهمیت نهاد خانواده را در مواجهه با بحران های بزرگ، بیش از پیش نمایان می سازد.

بخش سوم: دانشگاه گیلان در عصر کرونا و رویکردهای سیاست گذاری آموزشی پساکرونا

یکی دیگر از ابعاد حیاتی که بحران کرونا آن را تحت الشعاع قرار داد، نظام آموزشی، به ویژه دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی بود. پژوهش های دکتر یعقوبی چوبری در دانشگاه گیلان و کرونا، به دقت به چالش ها و فرصت های پیش روی این نهادها در دوران پاندمی و پساپاندمی پرداخته است.

چالش های پیش روی دانشگاه و دانشجویان گیلان در دوران کرونا

همه گیری کرونا، برنامه ریزی آموزشی را برای مسئولان دانشگاهی، دانشجویان و حتی خانواده ها با تناقضات و چالش های بی شماری مواجه کرد. ناگهان، دانشگاه ها با ضرورت گذار فوری به آموزش عالی پساکرونا گیلان در بستر مجازی روبرو شدند که مسائل و مشکلات فراوانی را به همراه داشت:

  • عدم آمادگی زیرساختی: بسیاری از دانشگاه ها، به ویژه در مناطق کمتر توسعه یافته، فاقد زیرساخت های سخت افزاری و نرم افزاری لازم برای آموزش مجازی در مقیاس وسیع بودند.
  • مشکلات دسترسی: همه دانشجویان، به ویژه آن هایی که در مناطق روستایی یا با درآمد پایین زندگی می کردند، به اینترنت پرسرعت و دستگاه های هوشمند مناسب دسترسی نداشتند. این امر نابرابری های آموزشی را تشدید کرد.
  • کیفیت آموزش مجازی: تجربه دانشجویان گیلان در کرونا نشان داد که کیفیت آموزش مجازی، به ویژه در دروس عملی، آزمایشگاهی و رشته های خاص، با آموزش حضوری قابل مقایسه نبود. تعاملات دانشجویی و استادی نیز کاهش یافت.
  • فشار روانی و اجتماعی: انزوای ناشی از آموزش مجازی، استرس امتحانات آنلاین، مشکلات خانوادگی و اقتصادی، همگی بر سلامت روان دانشجویان تأثیر منفی گذاشتند.
  • نقش خانواده ها: خانواده ها نیز با چالش هایی مانند تأمین فضای مناسب برای مطالعه، هزینه اینترنت و کمک به فرزندان در آموزش مجازی روبرو شدند.

این مسائل، دانشگاه گیلان را در موقعیتی قرار داد که باید راهکارهای نوینی برای ادامه مسیر آموزش بیابد، در حالی که تجربه دانشجویان گیلان در کرونا، سرشار از تضادها و پیچیدگی ها بود.

راهبردهای پیشنهادی آموزشی از نگاه دانشجویان دانشگاه گیلان

در پژوهش هایی که با محوریت دکتر علی یعقوبی چوبری مقالات مرتبط با این حوزه منتشر کردند، با دانشجویان دانشگاه گیلان مصاحبه شد تا دیدگاه های آن ها درباره راهبردهای آموزشی در شرایط پساکرونا بررسی شود. نتایج نشان داد که سه سنخ اصلی از راهبردها در میان دانشجویان وجود دارد:

آموزش حضوری (متافیزیک حضور)

گروهی از دانشجویان به شدت خواهان بازگشت به آموزش حضوری بودند و آن را «متافیزیک حضور» در دانشگاه می نامیدند. این دانشجویان عمدتاً ویژگی های خاصی داشتند:

  • ویژگی های موافقان: دانشجویان بومی، مجرد، درس خوان و غیرشاغل. برای آن ها، دانشگاه صرفاً محلی برای کسب علم نبود، بلکه فضایی برای تعاملات اجتماعی، تجربه زندگی مستقل و حضور در محیطی پویا بود.
  • دلایل و استدلال ها: آن ها بر اهمیت تعاملات چهره به چهره با اساتید و همکلاسی ها، دسترسی به امکانات آزمایشگاهی و کتابخانه ای، و تجربه «فضای دانشگاه» که در آموزش مجازی از دست رفته بود، تأکید می کردند.

آموزش مجازی

در مقابل، گروه دیگری از دانشجویان، به ویژه پس از قرنطینه خانگی گیلان، آموزش مجازی را ترجیح می دادند:

  • ویژگی های موافقان: این گروه شامل دانشجویان متأهل، مادران دانشجو، افراد شاغل، دانشجویان غیربومی، و همچنین دانشجویان دارای کم توانی جسمی یا آن هایی که به دلایل مختلف کمتر به حضور فیزیکی در کلاس ها علاقه داشتند.
  • دلایل و استدلال ها: انعطاف پذیری زمانی و مکانی، امکان مدیریت همزمان کار و تحصیل، صرفه جویی در هزینه های رفت وآمد و اقامت، و راحتی خانه، از مهم ترین دلایل آن ها برای حمایت از آموزش مجازی بود.

آموزش ترکیبی (حضوری و مجازی)

بخش قابل توجهی از دانشجویان نیز به راهبرد آموزش ترکیبی یا تلفیقی باور داشتند. این گروه معتقد بودند که هر دو شیوه، مزایای خاص خود را دارند و می توان با ترکیب هوشمندانه آن ها، بهینه ترین نتیجه را به دست آورد.

  • تأکید بر نیاز به آموزش حضوری: آن ها بر این باور بودند که دروس عملی، آزمایشگاهی، کارگاهی و تخصصی، به ویژه در مقاطع تحصیلات تکمیلی، نیازمند حضور فیزیکی و تعامل مستقیم هستند.
  • پذیرش آموزش مجازی برای دروس عمومی: برای دروس عمومی و نظری که کمتر به تعامل مستقیم نیاز داشتند، آموزش مجازی را کارآمد و مقرون به صرفه می دانستند.

از دیدگاه دانشجویان دانشگاه گیلان، راهبردهای آموزشی پساکرونا باید تلفیقی از آموزش حضوری برای دروس عملی و تخصصی، و آموزش مجازی برای دروس عمومی باشد تا به تفاوت ها و نیازهای فردی پاسخ دهد.

فرصت ها و ظرفیت های آموزش تلفیقی برای آینده دانشگاه ها

یافته های این پژوهش ها، چشم انداز مهمی را برای سیاست گذاری های آموزشی در آینده ترسیم می کند. آموزش تلفیقی، با در نظر گرفتن امکانات سخت افزاری و نرم افزاری موجود، نوع و مأموریت هر دانشگاه، تفاوت ها و ویژگی های فردی دانشجویان و مقتضیات محلی، منطقه ای و فرهنگی، می تواند به عنوان راهبردی انعطاف پذیر و کارآمد در دوران پسا مدرن و پساکرونا عمل کند. این رویکرد، فرصتی برای ایجاد یک سیستم آموزش عالی پویاتر و فراگیرتر را فراهم می آورد که قادر است به نیازهای متنوع جامعه دانشجویی پاسخ دهد و در عین حال، چالش های پیش روی دانشگاه و دانشجویان گیلان در دوران کرونا را به فرصت هایی برای نوآوری و پیشرفت تبدیل کند. لزوم سیاست گذاری هایی که تعادل بین دسترسی، کیفیت و عدالت آموزشی را برقرار سازد، در این مطالعات به وضوح برجسته شده است.

جمع بندی و چشم انداز آینده بر اساس یافته های دکتر یعقوبی چوبری

مجموعه پژوهش های دکتر علی یعقوبی چوبری و همکارانش در دانشگاه گیلان، نه تنها ابعاد گوناگون همه گیری کرونا را در بستر فرهنگی و اجتماعی استان گیلان آشکار ساخت، بلکه رهیافت های ارزشمندی را برای مواجهه با بحران های مشابه و سیاست گذاری های آینده ارائه داد. این پژوهش ها، تصویری جامع از پیامدهای اجتماعی کرونا در گیلان را ترسیم کردند و بینش های عمیقی را در مورد سازوکارهای تاب آوری اجتماعی و نیازهای نهادهای آموزشی به ارمغان آوردند.

مهم ترین دستاوردهای این مطالعات را می توان در سه محور اصلی خلاصه کرد: اول، تحلیل قرنطینه خانگی به عنوان یک «موقعیت مرزی» و کشف سنخ های مختلف «ملال» (خانگی، دل زدگی، فعالانه، پرخاشجویانه) که نشان دادند چگونه سرمایه اقتصادی-فرهنگی خانواده ها بر نوع مواجهه آن ها با این وضعیت تأثیر می گذارد. دوم، بررسی دگردیسی مفهوم «صمیمیت» و «پیوندهای اجتماعی» در دوران قرنطینه که آشکار ساخت چگونه خانواده ها، با وجود کاهش تعاملات بیرونی، در درون خود توانستند پیوندهای عاطفی را تقویت کرده و نظمی در دل آشوب کرونا حفظ کنند. سوم، واکاوی چالش ها و فرصت های پیش روی دانشگاه گیلان و کرونا، از جمله مشکلات آموزش مجازی و ارائه راهبردهای پیشنهادی آموزشی (حضوری، مجازی، ترکیبی) از نگاه دانشجویان، که اهمیت رویکرد تلفیقی را برای سیاست گذاری های آموزشی آتی برجسته می کند.

تأکید بر نگاه جامعه شناختی و چندوجهی به بحران ها، به ویژه لزوم توجه به «تجربیات زیسته» افراد، از ویژگی های بارز این پژوهش هاست. این رویکرد نشان می دهد که برای فهم پدیده های پیچیده اجتماعی، نمی توان تنها به آمار و ارقام اکتفا کرد؛ بلکه باید به داستان ها، احساسات و تفاسیر افراد از واقعیت نیز گوش سپرد. این دیدگاه، ابزاری قدرتمند برای سیاست گذاران و برنامه ریزان اجتماعی و آموزشی فراهم می آورد تا در تدوین سیاست های کارآمد، انسانی تر و متناسب با واقعیت های محلی عمل کنند.

در نهایت، پژوهش های دکتر یعقوبی چوبری، توصیه های راهبردی مهمی برای جامعه، خانواده ها، و نهادهای آموزشی و دولتی به همراه دارند. این توصیه ها شامل لزوم تقویت سرمایه اجتماعی در سطح خرد (خانواده) و کلان (جامعه)، سرمایه گذاری در زیرساخت های آموزشی منعطف و هوشمند، و توجه به ابعاد روانی و اجتماعی بحران ها در کنار ملاحظات بهداشتی و اقتصادی است. این «کتاب» مفروض، ما را به درکی عمیق تر از تاب آوری جامعه ایرانی در برابر ناملایمات و همچنین لزوم برنامه ریزی جامع و انسانی برای آینده ای نامعلوم مجهز می سازد. علی یعقوبی چوبری کرونا ویروس را نه تنها به عنوان یک پدیده پزشکی، بلکه به عنوان یک آزمایشگاه بزرگ اجتماعی مورد تحلیل قرار داده و نتایج آن، چراغ راهی برای درک و مواجهه با بحران های آتی است.

منابع (ارجاع به مقالات اصلی دکتر علی یعقوبی چوبری که در این خلاصه استفاده شده اند)

  • یعقوبی چوبری، علی؛ ملازاده گله پردسری، زهرا. (۱۴۰۱). «موقعیت مرزی و ملال: بررسی تجربۀ قرنطینۀ خانگی در استان گیلان». جامعه شناسی ایران، دوره بیست و سوم، شماره ۲، ۲۷-۴۹.
  • یعقوبی چوبری، علی؛ حمیدی بگه جان، حشمت الله؛ اسلامی، نسرین. (۱۴۰۰). «تجربۀ صمیمیت در موقعیت قرنطینگی (مورد مطالعه خانواده های استان گیلان)». مطالعات اجتماعی ایران، دوره پانزدهم، شماره ۳، ۱۰۱-۱۲۵.
  • توکلی، پیمان؛ یعقوبی چوبری، علی؛ عباداللهی چنذانق، حمید؛ جهاندیده، سینا. (۱۴۰۳). «اساتید دانشگاه و دانشگاه ایده ال: پدیدارشناسی دانشگاه ایده ال در بین اساتید دانشگاه گیلان». جامعه پژوهی فرهنگی، سال پانزدهم، شماره ۳، ۶۳-۹۰.
  • یعقوبی چوبری، علی. (۱۴۰۳). «بیماری کرونا، دانشگاه و سیاست گذاری آموزشی در شرایط پساکرونا (موردمطالعه: دانشجویان دانشگاه گیلان)». مطالعات جامعه شناختی (در دست انتشار، بر اساس بریف ارائه شده).
  • یعقوبی چوبری، علی؛ سیف، حسین. (۱۴۰۲). «خانوادۀ مدنی از آرمان تا واقعیت (مورد مطالعه: خانواده های شهر رشت)». مسائل اجتماعی ایران، سال چهاردهم، شماره ۲، ۳۷۲-۳۹۸. (مربوط به بحث صمیمیت و سرمایه اجتماعی در بستر خانواده)
  • زادفلاح بیجارسری، ناصر؛ غلامی، محمدرضا؛ یعقوبی چوبری، علی. (۱۴۰۳). «عقلانیت ارتباطی در تعامل زوجین (مورد مطالعه: زوجین متعارض استان گیلان)». مطالعات اجتماعی ایران، دوره هجدهم، شماره ۱، ۸۱-۱۱۰. (مربوط به بحث صمیمیت و تعاملات خانوادگی)

دکمه بازگشت به بالا