سنجاقک و نامه‌های چخوف – دیباروز

سنجاقک و نامه‌های چخوف - ایسنا

“من برای تحصیل در دانشگاه به مسکو آمدم. در نیمه دوم سال 1879 اولین نوشته‌های پیش پا افتاده ده و پانزده خطی در ماه مارس یا آوریل در مجله سنجاقک منتشر شد. “اگر نمی خواهیم خیلی سخت نگیریم. .. (ما می توانیم) شروع به نوشتن این حجم کوچک کنیم».

به گزارش دیباروز، اعتماد او نوشت: «چخوف گفت، هر چه می خواهی در مورد من بنویس و «هرجا کمتر رفتی، آن را با شعر پر کن.» در زمستان 1904 به یکی از دوستانش نوشت: «برای تحصیل در دانشگاه به مسکو آمدم. در نیمه دوم سال 1879، اولین نوشته های بی اهمیت ده و پانزده خطی در ماه مارس یا آوریل در مجله Dragonfly منتشر شد. “اگر نمی خواهیم خیلی سخت بگیریم… (می توانیم) شروع به نوشتن این جلد کوچک کنیم.”

او عاشق نوشتن بود و به مسکو علاقه داشت. در اواسط سال 1881 او به یکی از دوستانش به نام کراماروف نوشت: “بیا مسکو! من خیلی عاشق مسکو شدم. شخصی که زمانی به مسکو عادت کرده بود هرگز شهر را ترک نخواهد کرد. من یک مسکووی همیشه هستم. بیا و وارد ادبیات شو! “این سرگرمی در خارکف غیرممکن است، اما در مسکو حداقل برای من حدود 150 روبل هزینه دارد.” او پیام خود را با این جمله پایان داد: بیا! همه چیز ارزان است، 10 کوپک شلوار نقره ای! و وطن پرستی – هر چقدر دلت بخواهد! (دارم خفه میشم…) ذرات ریز سنگ و در عین حال اثر تاریخی! بیا اینجا! هر دو حقوقدان مسکو اسپازوویچ زندگی می کنند و همه مانند لویی چهاردهم زندگی می کنند. بیا اینجا!”

سفر به مسکو و اقامت در این شهر برای تحصیل پزشکی زندگی او را تغییر داد. “در سال 1879 وارد دانشکده پزشکی دانشگاه مسکو شدم. در آن زمان فقط تصور مبهمی در مورد این دانشکده داشتم. “الان به خاطر ندارم که چرا پزشکی را انتخاب کردم، اما بعداً از آن پشیمان نشدم.”

از آنجا شروع به نوشتن کرد و بعد جدی گرفت. در سال اول تحصیلم، شروع به انتشار مقالاتم در مجلات و روزنامه های هفتگی کردم و این پیگیری ادبی جدید در اوایل دهه 1980 بود که شکل دائمی و حرفه ای به خود گرفت. همانطور که خودش همیشه می گفت، با نوشتن داستان کوتاهی برای سنجاقک، مجله ای طنز که داستان چخوف را در چنین روزی در سال 1880 منتشر می کرد، نویسنده رسمی شد. نوشتن برای او پول، اعتبار و خوشبختی به همراه داشت.

در سال 1882 او به برادرش الکساندر نوشت: “زندگی نسبتاً جالبی داریم. ما می خوانیم، می نویسیم، شب ها بیرون می رویم … موسیقی گوش می دهیم و آواز می خوانیم … “او به دوست خود Rossolimo گفت که تحصیل پزشکی تأثیر عمیقی دارد. در مورد زندگی او در نوشتن: “من شک ندارم که حرفه من به عنوان یک پزشک تأثیر عمیقی بر کار ادبی من داشته است. پزشکی افق مشاهده را بسیار گسترش داده و دانش من را غنی کرده است. فقط یک پزشک می تواند مزایای پزشکی را درک کند. حرفه نویسندگی من تأثیر تعیین کننده ای داشته است و نزدیکی من به این حرفه ممکن است به من کمک کرده باشد که از بسیاری از اشتباهات جلوگیری کنم.» آشنایی با علوم طبیعی و روش های علمی همیشه مرا وادار کرده است که هوشیار باشم و سعی کنم نوشته هایم را با مسائل علمی هماهنگ کنم. تا حد امکان، و در جایی که این امکان پذیر نیست، من اصلاً نمی نویسم…”

او تاکید کرد: «من از آن دسته نویسندگانی نیستم که نسبت به علم نگرش منفی داشته باشم و دوست ندارم از آن دسته نویسندگانی باشم که تنها شعورشان می نوشد. در پاسخ به سوال یکی از دوستان کدام نویسنده را از همه بهتر می دانید؟ او گفت: من در همه چیز لئو تولستوی را بر دیگران ترجیح می دهم.

انتهای پیام

دکمه بازگشت به بالا