تقدس‌زایی و تقدس‌زُدایی از جمهوری اسلامی

جامعه‌ای که به امنیت و سلامت بها ندهد

روشن است که قداست مطلق از جانب خداست و از قداست هرکس به خدا و راه او نزدیکتر باشد. بنابراین قداست نیز مانند بسیاری از امور معنوی مورد تردید است. در جمهوری اسلامی برخی اغراق می کنند و برخی اغراق می کنند. مثلاً عده ای شعر نو را پیشنهاد می کنند، اما معلوم نیست مخاطب آنها کیست. یا وضعیت فعلی را جهنم می دانند و وضعیتی را که می دانند بهشت.

و برخی از نسبت دادن چیزی (مثل فلسفه اسلامی یا اقتصاد اسلامی) به اسلام و خدا امتناع می ورزند تا دین خدا از بین برود. برخی می گویند دین رحمت باید سراسر رحمت و مغفرت باشد. برخی ممکن است از روی دلسوزی اجتماعی، از گم شدن میراث و اینکه مهاجرت نخبگان فاجعه است، صحبت کنند، که درست است، اما لحن و تیترهای آنها باعث می شود که خودشان تشویق کنند. عده ای از گفت وگوی دولت و مردم صحبت می کنند، اما اگر خوب بازش کنیم به رفراندوم و زیر سوال بردن تمامیت جمهوری اسلامی برمی گردد و معلوم است که دولت نمی پذیرد. او او.

عده ای به هر کار خیری در داخل کشور می بالند، اما اگر در کشورهای دیگر آن را چنین ببینند، اشک ندامت می ریزند که ای کاش در کشور ما هم همین طور بود. برخی از آزادی نامحدود دم می زنند و همچنین «کل حزب با ماست» (رومیان، 32). آنها منظورشان را از جامعه تعریف نمی کنند و چون پخش می شود، خیلی ها فکر می کنند به مخاطب ربط دارد. درک مفاهیم، ​​شناخت مخاطب و تأثیرگذاری بر خوب و بد محتوا، لازمه سخنرانی و نقد است.

یا برخی مبتکران اظهار نظر می کنند که اداره کشور باید این گونه و آن گونه باشد. یا مثلاً حضرت امام باید این کار را می کرد یا آن کار را می کرد یا نه. یا مثل آیت الله سیستانی رفتار می کرد. خب اولاً اینها بحث های دانشگاهی و کلامی است و باید در جای خود مورد توجه قرار گیرد و ثانیاً آیا خوب است، حالا باید همه چیز را رها کنیم و به اصل مطلب برسیم و سوم چرا نباید آسیب شناسی و خطا جبران شود؟ کجای دنیا یا در تاریخ این کار را کرد؟

یا مثلاً برخی می گویند دین و ایدئولوژی مال عوام است و استدلال می کنند که زبان قرآن هم زبان توده مردم است اما زبان علم و فلسفه زبان تخصص است. توجه ندارند که وقتی گفته می شود زبان قرآن، زبان توده مردم است، عموم را با عوام اشتباه می گیرند، در حالی که زبان عام به معنای زبان فطرت مردم است. زبان دین و قرآن زبان عوام است. مردمان مقدس و این چیزی است که همه نفس می کشند. به علاوه فلسفه که زبان خواص است و مردم از آن چیزی نمی فهمند چه فایده. یا فلسفه ای که مردم را از هم جدا می کند، مثلاً بردگی مرئی و نامرئی را رسمیت می بخشد، که در آن زبان ویژگی ها و زبان بهترین است. این زبان، زبان طبیعت نیست. یا فاضلی را در گذشته دیدم و ظاهراً او هم فوت کرده است، می گوید دین اصلاً تشریع نمی کند. چون قانون مختص جامعه است و وقتی دین می آید هنوز جامعه شکل نگرفته است و این چیز عجیبی است. خدایی را که انسان را به زمین فرستاد و نصیحت کرد را می توان همان شریعت یا جانشین شریعت دانست. یا عده ای به محض دیدن مشکلات خاص دینی برای اسلام متاسف می شوند که دین اسلام کشنده است. خوب، با فرض اینکه حق با آنها باشد، اگر دین به خانه برگردد و فقط به مسائل شخصی بپردازد، پس آیا دین است؟ آیا دینی که کار سلطان را به سلطان بسپارد و متواضعانه کمک بخواهد و مردم را به صبر و تحمل رنج دعوت کند، دینی است که خدا می خواهد؟ آیا آیات قرآن این را گفته است؟ پس موسی چه شد که به فرعون گفت: بنی اسرائیل چه شده است؟

برخی فقط از هر چیزی که مناسب است گلایه می کنند اما راه حلی ارائه نمی دهند یا به پیامدهای مخرب سخنان خود توجه نمی کنند، از آنها سوء استفاده می کنند یا مخاطب خود را تعریف نمی کنند. یا به دلیل خصومت با یک فرد یا گروه، فقط می خواهند که اینطور نباشد. یا در بیانیه ای صحبت می کنند که بسیار علمی و غیرعملی به نظر می رسد. بعضی ها اصلا هیچ کار اجرایی انجام نداده اند و مشکلات را نمی دانند و فقط کپی می نویسند یا کج می کنند. می گویند اگر نه خودش درست می شود یا تعمیم می دهند و می گویند هر چه هست بهتر از این است.

دادن شعار فریب (پوپولیستی) به مردم و بیان خواست مردم هنر نیست. البته برخی از آنها هدف خاصی خارج از حوصله این مقاله دارند. اما آنکس که بر اساس فطرت انسان صحبت می کند و خود عامل است و پیشروی می کند، در نهایت پیروز خواهد شد و مردم حقیقت را خواهند دانست.

شما به آیه 8 سوره حجرات نگاه کنید که خداوند چگونه قداست و تکریم را بیان می کند. و در این آیه می فرماید: «ما شما را از مردان و زنان و قبیله و امتی آفریدیم تا یکدیگر را بشناسید». «در حقیقت عزیزترین شما قوی‌ترین شماست». اصل خلقت، زن و مرد بودن و اجتماعی بودن امری مسلم و طبیعی و واقعی است. هدف از این آیه چیست؟ قطعاً با یکدیگر تعامل کنید، تحسین کنید و با یکدیگر آشنا شوید. خوب، اگر این کار انجام شود، حرمت است، حرام است یا جایز؟ قطعاً این یک عمل مقدس و شرافتمندانه است. و اكنون هر كه تقوا كند و نيتش پاكتر باشد به تقواى خدا مى رسد، يعنى قداستش بيشتر است. اگر بپذیریم که تقوا نیز نسبی است و هرکسی می تواند در حد خود تقوا داشته باشد، قداست افراد نیز نسبی و مشکوک است. تقوا در این آیه شامل انواع تقوا می شود. سیاسی، فردی، اجتماعی، فرهنگی و غیره.

وقتی حضرت علی فرمودند اگر مچ پای من از پای یک دختر مسیحی در حکومت اسلامی است، همه باید از این غم بمیرند، خوب آیا این بدان معناست که اگر اینطور شد، همه بمیرند یا از حکومت بروند، دستهایشان را بالا ببرند و بگو ما قوم او هستیم و نه!

آنچه گفته شد نشانه افراط گرایی است که هرکس در پوشش خیرخواهی و یا بهانه خیرخواهی به جای خودش می گوید که اگر اهداف سیاسی پشت سر او نباشد عامی است. این فقط برای آن دسته از متخصصان سیستم است. و اگر مخالفان ملی، مذهبی و اعتقادی را به آن اضافه کنیم، از میان 72 فرقه باقی مانده، 720، 7200 و مانند آن را ذکر می کنیم. به هر حال عده ای از آن بهره برداری سیاسی می کنند و این تفرقه یا خود شکی است که هدف واقعی سوء استفاده دشمن از آن است. آیا این اتفاق در ساوین افتاده است؟ آیا نوشتن آخرین احکامی که بارها فرموده بود در حضور پیامبر نبود؟

هرکس با این شعارها مخالفت خود را با چنین چیزهایی ابراز می کند باید بداند چه می خواهد. آیا آنها می خواهند مانند اسپویلرها باشند که بعید است چنین شود؟ آیا آنها نقشه شیطانی قدرت های بزرگ در سراسر کشور را نمی دانند؟ آیا جمهوری اسلامی را قبول دارند و می خواهند رفتارش را تغییر دهند؟ خوب اگر دقت کنیم سلطان این مدها در دو مورد است. آزادی بیشتر و شورت علیه آمریکا.

در مورد آزادی ها با گسترش تبلیغات علیه ایران و پخش ماهواره در خانه ها و بسیاری از فیلم های خانگی دیگر، آیا چیزی از خانه و خانواده باقی مانده است که باز هم آزادی بیشتری را طلب کند؟

وقتی صحبت از شکست با ایالات متحده می شود، آنها باید بدانند که چگونه با آن کنار بیایند. آیا تسلیم در برابر تحقیر است یا مذاکرات صادقانه؟ کدام؟ آیا تجربه هشت سال گذشته برای مذاکره و دیدن نتیجه کافی نیست؟ بهتر است یک روش عملی نشان دهید.

آنکس که مدعی است برای جمهوری اسلامی حرمتی وجود ندارد، از او می پرسیم: خب این یعنی مصونیت، یعنی مثل همه کشورها. خوب، شاید برای برخی قابل قبول باشد، اما کسانی که برای استقلال کشور خون اهدا کردند یا همه چیز را فدا کردند، چگونه توضیح داد؟ آیا می توان دستاوردهای علمی، فنی، نظامی و امنیتی را در حالی که دنیا به رسمیت می شناسد، انکار کرد؟

از سوی دیگر همه می دانند که هر کشوری مورد احترام ملت خود است و به همان میزان احترام دارد. شعار “اگر ایران بدن من نیست پس باشد” با دوران قبل از انقلاب همراه است. پس به معنای وطن است و دفاع از آن مقدس است. اما درجه ای از قداست دارد.

کسانی که از جمهوری اسلامی دفاع می‌کنند و آن را مقدس می‌دانند، مسلماً اصلاً فکر نمی‌کنند و اگر هم فکر می‌کنند اشتباه می‌کنند. اما هنگامی که آنها در راه هستند، آنها مقدس هستند. اما حضرت علی نفرمود که نمی توانی مثل من باشی، بلکه مرا با تقوا و خویشتن داری یاری کن. آیا امام سجاد در حالی که در سخت ترین محاصره بود در نماز روزنامه سجادیه برای مرزبانان دعا نکرد؟

اگر به کسی احترام می گذارید، احترام شما مدرک دارد. وقتی به مردم به خاطر انسان بودن احترام می گذاریم این احترام نوعی تقدس است چون خداوند به انسان کرامت داده است. وقتی دفاع از وطن در همه جا و در هر چهره ای عملی شایسته و ضروری است، تا زمانی که شعار آن پاسداری از یاد خدا و اجرای فرامین او باشد مقدس است. اینکه الان چقدر موفق شده بحث دیگری است و باید علل و موانع آن را جستجو کرد. در بعضی قسمت ها قداست حفظ می شود، اما در بعضی جاها اگر رعایت نمی شود، باید دید چرا چنین می شود. باید آسیب شناسی انجام شود و مقصر معرفی شود. در اینجا ایده آل مقدس است، اما آرمان شرم آور شکست خورده است.

بیان اینها برای توجیه کاستی ها نیست که باید به شدت مورد حمله نالایق ها و حامیانشان قرار گیرد. بلکه به این معناست که ما نباید مطلق باشیم، نه قدوسیت محض و نه نامقدس. زمانی که نشان کشور قرآنی باشد، اگر در یک مسیر باشند، باز هم می توان آن را مقدس دانست. درجه تقدس بستگی به میزان تقابل دارد.

دکمه بازگشت به بالا