عمومی

فیلمی که به مخاطب سیلی می‌زند

مهدی رحمانی چهارمین فیلم خود را مانند دیگر آثارش بر اساس فیلمنامه ای مشترک با نویسنده ای آزاد کارگردانی کرد و این بار امیر عربی به عنوان نویسنده همکارش بود.

سناریویی برآمده از یک واقعیت تلخ اجتماعی; مشکل انتقال مواد مخدر از طریق بلع یا تحرک بدن که توسط این افراد تجربه می شود. اگر زنده بمانند، پول کلانی می آورند. متأسفانه اخباری از این دست و آمار واقعی از ته جامعه همیشه در برابر اخبار بی اهمیت و حتی دروغ نادیده گرفته می شود، مگر اینکه فیلمساز بر اساس دغدغه های شخصی خود به سراغ آن برود.

البته اگر این خبر به صورت واقعی منتشر شود، پنجه های مردم و مسئولان نسبت به تنش های نامرئی جامعه حساس شده و چاره اندیشی می شود. اما شاید این حساسیت به نفع کسی نباشد که نه تنها اخبار لو رفته، بلکه فیلم هایی که بر اساس آنها ساخته شده و محکوم به بررسی، سانسور و حذف هستند را دریافت می کند.

به همین منظور فیلم «کارت پرواز» بدون دلیل ساخته و به جشنواره فیلم فجر در سال 1395 ارائه شد. فقط به بهانه مضمون تلخ و واقعی اجتماعی اش به نمایش درآمد تا اینکه دو سال بعد در سال ۲۰۱۸ روی صحنه فیلمبرداری فیلم های هنر و تجربه قدیمی به نمایش درآمد.

کارگردانان و بازیگران آن زمان احتمالاً به فکر خودشان بودند. با این راه حل هوشمندانه، زهر و تلخی و اثر فیلم را گرفتند. غافل از اینکه تعداد واقعی نشان داده شده در تیتراژ پایانی فیلم در این دو سال به میزان قابل توجهی افزایش یافت. این رفتار آشنا نمونه ای از اقدامات هوشمندانه ای است که در این سرزمین به (پاک کردن مشکل) معروف است!

کارت سفر با شخصیت نادا (نادا گابریلی) آغاز می شود. مادری مجرد قبل از رفتن به سفر یک روز شاد را با کوچولوی خود سپری می کند و در این سکانس آغازین عشق و مسئولیت او به عنوان یک مادر جوان به شکل ملموس و باورکردنی ثبت شده است.

حال به شیوه کلاسیک باید اعوجاج این قاب زیبا را منتشر کنیم که در سکانس بعدی به مخاطب ضربه می زند. نادا در یک مکان غیرعادی در حصار دیوارهای نایلونی که فضای شبح وار، سرد و مرموز را به آن مکان می آورد، در گلخانه که معمولا مکانی زیبا، مفرح و احساسی است در یک خود اجباری قرار می گیرد.

اگرچه از لوکیشن گلخانه در فیلم های ایرانی و خارجی برای صحنه های قتل، درگیری، خونریزی و… استفاده شده است، اما خوانش مهدی رحمانی به عنوان نویسنده و کارگردان از این مکان را باید در زمره نمونه های بی نظیر و به یاد ماندنی مغایر با این موضوع قرار داد. این یک درام جذاب ایجاد می کند، به خصوص به دلیل نوع حضور نادا.

زن – مادری مستاصل که باید برای گرفتن حضانت فرزندش پول جمع کند و منابع مالی هم دارد. اما سنگی که به آن می چسبد با استقامت شانه های نازک او سازگاری ندارد. با این حال، انگیزه او فراتر از توانایی زنی است که به روشی متمایز به بدن خود لگما داده تا مادر بودن خود را از طریق حمل و نقل مواد مخدر ثابت کند.

از این سکانس، فیلم شخصیت منصور (منصور شهبازی) را وارد داستان می کند که او هم داستان فرعی خودش را دارد و سعی می کند با این راه حل نهایی پولی برای پیوستن به عشقش به دست بیاورد و آن انگیزه تغییر می کند. زمان.

روندی خطی با یک محدودیت زمانی در روز و شب، جایی که نادا و منصور قرار است به همدلی و تأثیر انسانی از یکدیگر برسند، رویکردی جذاب و چالش برانگیز برای پرورش آن احساس از طریق برخوردهای منشعب از خط اصلی.

زیرا معمولاً وقتی صحبت از همراهی زن و مرد می شود، ذهن تحصیل کرده ما به سمت گرایش عاطفی پرشور می رود که رویکردی کلیشه ای و قابل پیش بینی بر اساس عادت مخاطب است. فراتر رفتن از زمینه های ذهنی مخاطب و رسیدن به سطح جدیدی از روابط انسانی که به معنای اشتیاق تنها بر اساس جنسیت نیست، مسیر مهمی است که مسیر رسیدن به آن به زیبایی در فیلم طراحی شده است.

کارت پرواز

در این روز و شب؛ از صحنه فرودگاه که احتمال نشت مواد به بدن نادا مشخص می شود، منصور با اجبار و ترس از لو رفتن هر دو شروع به همراهی او می کند، اما در آینده، نادا نادا به عنوان یک زن و یک مادر. و مبارزه دست و پا برای بقا به او احساس ملموس و منطقی می دهد.

شاید بتوان شخصیت منصور را نسبت به نادا آسیب پذیرتر از تغییر و دگرگونی دانست، زیرا نادا مادری را به ابر انسانی تبدیل می کند که می خواهد قهرمان زندگی فرزندش باشد و تا آخر در همین مسیر حرکت می کند.

اما منصور از طریق این همنشینی شبانه، برخورد با شخصیت ها و داستان های فرعی دستخوش تغییرات تدریجی می شود. به این ترتیب او حتی خود را در معرض خطر نادا قرار می دهد و در نهایت در تصمیم خود تجدید نظر می کند و ماموریت و مسئولیت خود را به چالش می کشد.

با درام خطی و پیشرونده و ضرب الاجلی که خط داستانی را به طور فزاینده ای پرتعلیق می کند، «بلیط پرواز» از حضور کوتاه شخصیت های فرعی که به درستی مدیریت شده بودند، استفاده کرد که هر کدام به پیشبرد داستان یا تکمیل رمز و راز شخصیت نادا و منصور کمک کردند. شخصیت هایی که با چهره های قابل تشخیص فراتر از حضور محدودشان در اذهان عمومی باقی می مانند.

از محمدعلی نجفی گرفته تا اصغر رفیجیم که تجربه کارگردانی و تصویربرداری را پشت در گذاشت و تبدیل به شخصیت های غیرمنتظره و چندلایه فیلم شد. از شیرین یزدانبخش که حضورش نوعی ادای احترام به کلیشه مادربزرگ دلسوز مورد نیاز نادا در زمان بحران و تنهایی است تا طلا میتزدادی که نقشی غیرعادی و جالب دارد.

مهدی رحمانی نقطه پایانی را در «بلیط پرواز» قرار می‌دهد که گرچه به تدریج برای مخاطب تأیید می‌شود، اما چهره این تراژدی، تنش‌های عاطفی فیلم را که به‌دقت کنترل شده است، برجسته‌تر و پررنگ‌تر می‌کند.

اما تلخ‌تر از پایان، کامنت پایانی است که ضربه نهایی را در نقطه‌ای وارد می‌کند که مخاطب خلع سلاح و روبه‌رو می‌شود، غرق در دنیای فیلم، با سیلی قلبی به تراژدی جاری در جامعه.

*منتشر شده در مجله نماوا

دکمه بازگشت به بالا