فرهنگ و هنر

حرف‌های احمدرضا درویش درباره «رستاخیز» و یک فریب در سینما

احمدرضا درویش در نشست تخصصی 20 تا 39 با موضوع کارگردانی سی و نهمین جشنواره بین المللی فیلم کوتاه تهران اظهار داشت: من به صنعت سینمای ملی و بین المللی در ایران اعتقادی ندارم و معلوم است که اعتقادی ندارم. اینکه سینمای ما ملی است، چه صنعتی باشد چه بین المللی.. اینکه می گویند سینمای صنعتی دروغ است.

به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (دیباروز)، احمدرضا درویش بعدازظهر جمعه 8 مهرماه در نشستی با عنوان «راهنمایی برای انتقال تجربه» در پردیس سینمایی ملت محل برگزاری جشنواره فیلم کوتاه تهران حضور یافت. .

این کارگردان برجسته سینما در ابتدای این نشست گفت: این فرصت مغتنمی است که پس از مدت ها در چنین مجالسی حضور پیدا کنم. برای من این نشست با بقیه فرق دارد و انگیزه اصلی من این بود که انجمن سینمای جوانان ایران این نشست را برگزار می کند. بعد از «رستاخیز» به دلایل مختلف در هیچ گروه نمایشی حضور نداشتم اما موضوع سینمای جوانان ایران بحثی جداست. من سابقه طولانی در این انجمن دارم، در دهه بیستم و پس از تولید اولین فیلم بلندم، در انجمن شرکت کردم و به محافل مختلف آن دعوت شدم.

وی ادامه داد: من همیشه از دور و نزدیک با مسائل این انجمن آشنا بوده ام، علیرغم اینکه در دوره های جدید تغییرات ساختاری داشته است، اما مبنا همین است. من واقعاً به صنعت ملی و بین المللی سینمای ایران اعتقادی ندارم و بدیهی است که فکر نمی کنم سینمای ما ملی، صنعتی و بین المللی باشد. من بحث را باز نمی کنم، اما برای آن استدلال دارم. اگر فرصتی باشد این پخش را در محافل خصوصی بیشتری باز خواهم کرد. البته ممکن است بسیاری از افراد مانند من این ایده را داشته باشند. سینمای ما تجربی است، ما به دنبال کشف زبانی هستیم که متعلق به خودمان است، متعلق به منطقه ما، هویت و نشاط اجتماعی ماست و کیلومترها تا رسیدن به سینمای ملی، جهانی و صنعتی فاصله داریم.

اینکه می گویند سینمای ما صنعتی است دروغ است

درویش تاکید کرد: سینمای ما می گویند صنعتی است، فریب ناخواسته ای است که ما هم دچار آن می شویم. خود دست اندرکاران معتقدند که در چنین حالتی ظاهر می شوند. مقامات دولتی نیز در این قضیه دخیل هستند. خیلی مایلند سینمای ایران را بزرگتر از واقعیتش نشان دهند و از این اصطلاحات طوری استفاده کنند که انگار با استفاده از اصطلاح صنعت ملی و بین المللی به آن جایگاه می دهند. در این سال‌ها که سینما رشد و توسعه پیدا کرده است، سیاستمداران برای بالا بردن جایگاه خود چنین توصیفاتی را بیان کرده‌اند، اما این تعریف روشنی نیست، بلکه اغواکننده است و ما خود را به آن تسلیم کرده‌ایم.

درویش افزود: آیا نهادی نزدیک به یکی از مولفه های پیش گفته «سینمای ملی» وجود ندارد؟ یک تشکل نیمه مدنی که تلاش می کند در صحنه ملی تاثیرگذار باشد، انجمن سینمای جوانان است و این انگیزه اصلی من برای حضور در این گروه است. می خواستم اینجا با دوستانم ملاقات و صحبت کنم. متاسفم که با وجود تلاش دوستان در حال حاضر فقط 56 دفتر انجمن در حال فعالیت هستند. در حالی که قبلا خیلی بیشتر بود. اگرچه در آن زمان دوران آنالوگ بود و صرفه جویی در هزینه و امکانات بسیار سخت بود. چگونه دفاتر کم یا زیاد نشدند؟ از سوی دیگر نهادهای نیمه دولتی و نیمه مدنی مانند شهرداری تمایل زیادی برای افزایش حوزه فعالیت خود دارند، اما از این ظرفیت ها استفاده نکرده ایم.

کارگردان این فیلم ادامه داد: از یکی از داوران شنیدم که می گوید درصد زیادی از آثار دو هویت دارند که یکی از آنها تحت تاثیر فیلم های داستانی است، چه از نظر انتخاب موضوع و چه از نظر فرم. و دیگر اینکه به تمرکز دولت توجه دارند و مضامینی که بیشتر داستان های انتخاب شده برای فیلم هایشان به مرکز تهران می رود و از منطقه بومی خود غافل شده اند. اگرچه او از تجربه زندگی عادی آنها در قلبش لذت می برد. همانطور که در فیلم های بلند متاثر از مسائلی مانند مسائل پولی، در همه جای ایران دوربین قرار نمی گیرد، اینجا هم دوربین ما همه حوزه ها را در بر نمی گیرد. مثلاً دوربین ما روی عرشه، بارج یا در میان عشایر نیست. بیشتر موضوعات حول محور مسائل شهری، مثلث های عشقی و غیره می چرخد. اصل این موضوع به مسائل فرهنگی ما برمی گردد و بخشی از آن به بودجه مربوط می شود.

ایران فقط تهران نیست. این انحصار را بشکن

وی افزود: بنابراین موضوعات ما محدود است. اگر سینمای جوان بتواند از نظر کمی و حمایتی به گونه ای عمل کند که جوانان فیلمی با طعم کمتر شناخته شده تولید و بسازند که بهتر است و گزینه خلاقانه ای خواهد بود. از این رو از دوستانم خواهش می کنم از علاقه مندان به شهر، فرهنگ، ایرانی و وطن در فیلم حمایت کنند. تا زمانی که این انحصار شکسته نشود، چون ایران فقط تهران نیست، متأسفانه به دلیل بی عدالتی فرهنگی، عده ای در شهرستان ها شهروند درجه دو و سه محسوب می شوند. در تهران مردم با امکانات خوب می توانند فیلم ببینند، اما مردم شهرستان ها نمی توانند این گونه فیلم ها را ببینند و این یعنی سینمای ما وطن پرستانه نیست و آنچه روی اکران نمایش داده می شود اصلا وطن پرستانه نیست. البته به عنوان استثنا آثار بزرگی داریم، اما میانگین این سینما چندان خوب نیست.

این کارگردان سینما در ادامه صحبت های خود تاکید کرد: این را از مدیر سینمای جوانان، هیئت امناء و رئیس موسسه سینمایی می خواهم که قول رسیدگی به زیرساخت ها، چابک سازی نهاد سینما و کاهش پنجاه نفر را دادند. پروانه ساخت و البته اتفاقا هیچکدام از انجمن سینمای جوانان خبر نداشتند. اگرچه دوستان نهاد سینما می گویند کارشان کارگردانی است، اما این را از خیلی ها شنیده ایم. فکر می کنم انرژی و سوخت اصلی سینمای جوان ایران اعضای آن هستند، کار اصلی را خودشان انجام می دهند. به عنوان یک تلاش زیرساختی، این جامعه می تواند امکانات و مردم را به هم متصل کند.

درویش ادامه داد: وقتی این کلمات را می گویم احساس می کنم در کنار شما ایستاده ام و سعی می کنم زبان شما باشم. در اساسنامه سینمای جوانان ایران دو نکته وجود دارد که یکی از آنها کشف استعدادهای جدید و جوان است، اما محدود کردن سینمای جوانان به این اصل کمی ناعادلانه است. کار سینمای جوانان عمدتاً ارتقای سطح زیبایی شناسی در فرهنگ و هنر است. خیلی ها در سینمای جوانان شرکت کردند و دوره هایی را گذراندند، اما نتوانستند در جایگاه کارگردان باشند. عده ای با تلاششان خود را مطرح کرده اند، اما بقیه کجا هستند؟ اگرچه همه نمی توانند فیلمساز شوند. مدارس و دانشگاه های ما محدودیت هایی دارند، اما سینمای جوانان همه جا دفتر دارد. رویکرد انجمن سینمای جوانان ایران باید میهن پرستانه باشد. می دانم که سینه تو انبار کلمات مختلف است، اما دوست دارم اینجا زبان تو باشم.

درویش همچنین درباره لزوم توجه به تنوع ژانر در صنعت سینما گفت: در راستای سینمای جوانان امسال بحث ژانر مطرح است. وقتی با من تماس گرفتند گفتم دیدگاه من در بحث های تئوریک این است که این بحث ها بر اساس تحقیق و مطالعه زیاد است و این بحث ها به بخشی از حوزه سینما برمی گردد به دانشگاه ها، منتقدان و …. من به عنوان یک فیلمساز در جامعه سینمایی مطرح هستم، اگرچه تدریس هم می کنم، اما صحبت در مورد ژانر اینجا برایم بیجا نیست. من برای ساختن فیلم ساخته شده ام و باید با فیلم هایم صحبت کنم. متأسفانه در بحث هایی از این دست، اشاره ها و مثال ها عجیب می شود، زیرا از مثال زدن فیلم های دوستان خودداری می کنیم. زیرا اگر کسی را تعریف کنیم، دیگری شکایت می کند و اگر او را زیر سوال ببریم عصبانی می شود. بنابراین این بحث نظری باید توسط اساتید دانشگاه پیگیری شود.

رستاخیز. امنیتی که به دست آمده و امنیتی که محقق نشده است!

وی در بخشی دیگر از صحبت هایش درباره ساخت «رستاخیز» گفت: تا زمانی که وضعیت این فیلم مشخص نشود، درباره آن صحبت نمی کنم. با وجود اینکه قول هایی در مورد این فیلم داده اند اما وضعیت این فیلم هنوز مشخص نیست. بعضی از دوستان قبلاً در شرایطی بودند که نباید باشند. آنها رفتند، دوستان جدید نیز رویاهایی در مورد فیلم داشتند، اما این فقط یک رویا است. این فیلم به صورت بین المللی بر روی پلتفرم های خارجی منتشر شده است. مجوز بین المللی هم صادر شد اما سوال اینجاست که این پروانه چگونه صادر شد و مخاطب خارجی بدون حضور ایرانی ها در اکران فیلم را تماشا کرد؟ طبق عهدی که با ماموران خدا و قیامت بستم، این فیلم را برای اکران سینما و تمامی وسایل فیلم را برای نمایش در سالن عمومی استاندارد ساختم که آرزوی من برآورده نشد. . اما آرزوی اصلی من برآورده شد، یعنی فیلم ساخته شد.

درویش تاکید کرد: من صبر زیادی دارم و می دانم که او در نهایت آزاد خواهد شد. وقتی نامی برای ما نباشد یا حتی بعد از صد سال بالاخره فیلم کارگردان دیده می شود. آیا این فیلم فقط برای جشنواره بود و بعد به باکس می رفت؟ بالاخره فیلم از پله ها بیرون می آید و می توان دید که من تجربه گذار را ترجیح می دهم و از رستاخیز صحبت نمی کنم.

به خاطر صدای دیجیتال «دوئل» ما را مسخره کردند!

درویش درباره صنعت «دوئل» نیز تصریح کرد: درباره صدای فیلم باید بگویم زمان آنالوگ بود، همه چیز آنالوگ بود. در آن زمان طراحی صدا، گردش صدا، زیبایی شناسی صدا کار نمی کرد، امکانات ضعیف بود و کمتر به عنصر صوتی فیلم ها توجه می شد و عنصر صوتی این فیلم به دلیل ماهیتش، در مقابل محدودیت ها و محدودیت ها اهمیت داشت. از سواد و استودیوها، تصمیم گرفتیم یک فیلم دالبی دیجیتال بسازیم، اما برخی از دوستان موسیقی متن ما به ما خندیدند و گفتند سالن ها قابلیت صدای دالبی را ندارند. کارگردان با توجه به رسالتی که دارد وظیفه ساخت فیلم را از نگاه خودش به درستی و استاندارد بر عهده دارد.

وی افزود: جدا نبودن سینماهای ما مشکل من نیست، هشتاد سال پیش فیلم را دیدم و جزو کارهایم محسوب می شود. بنابراین شما یک تقویم از فیلم های خود دارید. یادم می آید زمانی که مسعود بهنام ما را همراهی می کرد، آقای اردلان یکی از بهترین صدابرداران ما بود که ما را هم همراهی می کرد، پس از آن مراحل پس از تولید در استودیو پاریس انجام شد، در نهایت بازرس دالبی فیلم را دید و اولین مسئول A. مجوز از شرکت دالبی ارتش آمریکا صادر شد و از کارهای سینمایی و تجهیز سینماها به تکنولوژی دالبی تکمیل شد. خود دالبیس هنوز در سینمای ما فعالیت می کند و هرگز از استانداردها و کیفیت ها کوتاه نمی آید. این یکی از مهم ترین تجربیاتی بود که در چهل سالگی ام در زمان شمشیربازی داشتم.

درویش گفت: دو نوع کارگردان هستند که در سینمای حرفه ای فعالیت می کنند. یک نوع کسانی هستند که رویاها و روابط خود را می نویسند و ایجاد می کنند، یک نوع دیگر در مهندسی تجارت کارآمدتر است، آنها ایده های دیگران را می گیرند و آنها را عمیق می کنند، اما من جزو اولین فیلمسازان هستم. من تا به حال فیلمی نساخته ام که ناشی از اضطراب من نباشد، مثلاً بیست سال فکر می کردم چگونه «کیمیا» را بسازم، این حسی بود که مدام مرا صدا می کرد و به سمت خودش می خواند یا مثلاً ، مدتها بود که به «دوئل» فکر می کردم که در «دوئل» چیزی به من زنگ می زند چون می خواستم فیلمی درباره غنائم جنگی بسازم و گرفتاری من همین بود. شاید ده بیست سال بهش فکر کردم حتی وقتی دولت کاریکاتور فیلم «رستاخیز» را درست کرد و آن را بیرون کشید.. کردی، من در این مدت بیکار نبودم، پنج شش فیلمنامه نوشتم و او را گرفتم. کیسه.

درویش در بخشی دیگر از سخنان خود توضیح داد: نوزده ساله بودم که خرمشهر سقوط نکرد برای من اتفاقی افتاد. داشتیم تو خیابون راه میرفتیم، وسط محاصره بود، فکر نمیکردیم جنگ زیاد طول بکشه، فکر میکردیم زود تموم میشه، در حالی که داشتیم راه میرفتیم یکی از بچه هایی که همراهمون بود چیزی ازش برداشت. یک فروشگاه و البته آنچه را که برداشته بود روی یک تکه کاغذ نوشت. من یک صحنه را آنجا دیدم. در انتهای محله بنز خاور را دیدم که پشتش مغازه بود، خاور گاز گرفت و زنجیر کشید و این چرخه مدام تکرار می شد. آخرین باری که این کار را کرد چهارچوب در مغازه پاره شد و بالاخره دیدم گاوصندوق گرفت، من بالغ نبودم و مدام به این فکر می کردم که آنها کی هستند؟ آیا آنها دزد بودند؟ این در ذهن من تبدیل به یک معادله چند جمله ای شد و بعد از سال ها تبدیل به یک “دوئل” شد.

وی افزود: «دوئل» هفتمین فیلم من بود. کارگردان باید از قبل فیلم را در ذهن خود ساخته باشد و مهمترین ویژگی کارگردان تخیل است. هنرمند به معنای بدون تخیل نیست، اما چگونگی تصور کار دشواری است. کارگردان چیزی را ناملموس و محسوس می سازد و این کارکرد اصلی کارگردان است. این مشکل با نصب سخت افزار و نرم افزار نیز امکان پذیر است. کارگردان باید موسیقی فیلم را با تخیل خودش ساخته باشد. فیلم باید آنقدر در ذهنش باشد که از کسی نپرسد، کارگردان بازجویی نشود و مدام جواب بدهد. یک کارگردان باید بتواند با حفظ فردیت خود به مخاطب فیلمش تبدیل شود. وقتی چشم کارگردان پشت ابرو باشد در واقع نماینده مخاطب است.

درویش گفت: کارگردان بی نقص است. در سینمای حرفه ای بحران ها بسیار شدیدتر از سینمای تجربی است و سینمای حرفه ای قوانین خودش را به شما تحمیل می کند. اگر به برنامه خود ایمان داشته باشید و کنترل روح و زندگی خود را به دست بگیرید، خود فیلم به شما می گوید که چگونه بر موانع غلبه کنید زیرا این فیلم در درون شما رشد کرده است. شما کپی و پیست نمی کنید، چیزی را کشف می کنید. هیچ پلان یا دنباله ای مانند پلان یا سکانس دیگری نیست.

صداقت مهمترین ویژگی یک کارگردان است

وی برای حاضران در جلسه توضیح داد: مهمترین ویژگی مدیر مدیریت زندگی جمعی است و این کار سخت و غافلگیرکننده ای است. اینجا صحبت از کارگردانی است که فیلم را در ذهنش ساخته است، به شما بسیار توصیه می کنم از تمام دنیا فاصله بگیرید، خودتان را بردارید و بدون فیلتر نگاه کنید، آن وقت خواهید دید که چه قسمت های عجیبی را در دنیا خواهید دید. پس سکوت شما دیگر سکوت نیست، بلکه پلی است بین ذهن و پدیده ها، همه چیز را یک پدیده ببینید و کارگردان یک مصلح اجتماعی است و باید بداند چگونه به جامعه و اطرافیانش درست نگاه کند. ، وگرنه ما همین را داریم، فقط هنوز هم می گوییم سینمای ملی و بین المللی و صنعتی داریم اما در واقع نداریم! صداقت مهمترین ویژگی یک کارگردان است.

کارگردان «کیمیا» در پایان گفت: برای فیلمساز شدن باید مشکل داشته باشی، گرفتار باشی و رنج بکشی و بدون رنج گنج به دست نمی آید. فیلمسازی قانون شغلی ندارد، نوعی زندگی است، قوانینش از خود زندگی سرچشمه می گیرد. تجربه جنگ، از نظر حسی و فنی، ملموس است، اما من آن جور نیستم که بگویم اگر فیلم جنگی بود، حتما این کار را می کردم و اگر نبود، نمی کردم. . مثلا من «متولد ماه آنلاین» را فیلم جنگی نمی دانم، بلکه فکر می کنم یک فیلم اجتماعی است که جنگ هم در آن جریان دارد. این را هم بگویم که فیلمنامه های کمدی نوشتم البته هنوز نساخته ام.

انتهای پیام

دکمه بازگشت به بالا